احکام برای همه



 

حکام تقلید

بسم اللّه الرحمن الرحیم الـحـمـد للّه رب الـعـالمین , و الصلا و السلام على اشرف الانبیاو المرسلین محمد و آله الطیبین الطاهرین , و اللعن الدائم على اعدائهم اجمعین , من الان الى قیام یوم الدین .

1 - شـخـص مـسلمان باید عقیده اش به اصول دین از روى بصیرت باشد , و نمى تواند در اصول دین تقلید نـمـایـد , یعنى گفته کسى را که علم به آنها دارد به صرف این که او گفته است قبول کند , ولى چنانچه شخص به عقائد حقه اسلام یقین داشته باشد و آنها را اظهار نماید هر چند از روى بصیرت نباشد آن شخص , مـسـلـمـان و مـؤمـن است و همه احکام اسلام و ایمان بر او جارى مى شود , و اما در احکام دین - در غیر ضـروریـات و قـطـعـیـات - باید شخص یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل به دست آورد یا از مـجـتـهد تقلید کند یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید , که یقین کند تکلیف خود را انجام داده اسـت , مثلا اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند و عده دیگر مى گویند حرام نیست , آن عمل را انجام ندهد , و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند , آن را بجا آورد.

پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل کنند , واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

- تقلید در احکام : عمل کردن به دستور مجتهد است .

و از مجتهدى مى توان تقلید کرد که مرد , بالغ , عاقل , شیعه دوازده امامى , حلال زاده , زنده و عادل باشد .

و عادل کسى است که کارهایى را که بر او واجب است بجا آورد و کارهایى را که بر او حرام است ترک کند.

و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبى باشد , که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانى که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبى او را تصدیق نمایند.

و در صـورتـى کـه اخـتـلاف فـتوى بین مجتهدین در مسائل محل ابتلا ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند اعلم باشد یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود تواناتر باشد.

3 - مـجـتـهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت : ( اول ) آن که خود انسان یقین کند , مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

( دوم ) آن که دو نفر عالم و عادل , که مى توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند , مجتهد بودن یا اعلم بودن کـسـى را تـصـدیق کنند به شرط آنکه دو نفر عالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و ظاهر این است که اجتهاد یا اعلمیت کسى به گفته یک نفر که مورد وثوق انسان باشد نیز ثابت مى شود.

( سـوم ) آن که عده اى از اهل علم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند , و از گفته آنان اطمینان پیدا مى شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.

گفته آنان اطمینان پیدا مى شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.

4 - اگر اختلاف بین دو مجتهد یا بیشتر در مسائل محل ابتلا ولو اجمالا معلوم و اعلم بودن بعضى از بعض دیگر نیز معلوم باشد , ولى شناختن شخص اعلم میسر نباشد احوط آن است که شخص در همه مسائل میان فـتـاواى آنان - چنانچه ممکن است - احتیاط کند ( اگر چه در مساله تفصیلى است که مقام را گنجایش بـیـان آن نـیست ) و در صورتى که احتیاط ممکن نباشد باید عمل او مطابق فتواى کسى باشد که احتمال اعلم بودن او بیش از دیگرى است و اگر احتمال اعلمیت هر دو یکسان است مخیر مى باشد.

5 - بـه دسـت آوردن فـتـوى یـعنى دستور مجتهد چهار راه دارد : ( اول ) شنیدن از خود مجتهد ( دوم ) شـنـیـدن از دو نـفـر عـادل که فتواى مجتهد را نقل کنند ( سوم ) شنیدن از کسى که انسان به گفته او اطمینان دارد.

( چهارم ) دیدن در رساله مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

6 - تـا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است , مى تواند به آنچه در رساله او نوشته شده عمل نماید , و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست .

- اگـر مجتهد اعلم در مساله اى فتوى دهد مقلد آن مجتهد یعنى کسى که از او تقلید مى کند نمى تواند در آن مـسـالـه به فتواى مجتهد دیگر عمل کند , ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طـور عـمـل شود , مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت اول و دوم نماز بعد از سوره حمد یک سوره تـمـام بـخـوانـد مـقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش مى گویند عمل کند و یا به فتواى مجتهد دیگرى که تقلیدش جائز است عمل نماید , پس اگر او فقط سوره حمد را کافى بداند مى تواند سوره را ترک کند.

و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است .

8 - اگـر مـجتهد اعلم بعد از آن که در مساله اى فتوى داده یا پیش از آن احتیاط کند , مثلا بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک مى شود , اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند , مقلد او مى تواند عمل به احتیاط را ترک نماید و این را احتیاط مستحب مى نامند.

9 - اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند از دنیا برود حکم بعد فوت او حکم زنده بودنش است , بنابر ایـن اگـر او اعلم از مجتهد زنده باشد باید - با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلا ولو اجمالا - بر تقلید او باقى بماند , و چنانچه مجتهد زنده اعلم از او باشد باید به مجتهد زنده رجوع کند , و مراد از تقلید در صدر این مساله صرف التزام به متابعت از فتواى مجتهد معین است نه عمل کردن به دستور او.

- اگر در مساله اى به فتواى مجتهدى عمل کند , و بعد از مردن او در همان مساله بر حسب وظیفه اش بـه فـتـواى مجتهد زنده رفتار نماید , دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد.

11 - مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

12 - اگـر بـراى انـسـان مـسـالـه اى پیش آید که حکم آن را نمى داند لازم است احتیاط کند , یا این که با شـرائطى که ذکر شد تقلید نماید , ولى چنانچه دسترسى به فتواى اعلم در آن مساله نداشته باشد هر چند مخالفت غیر اعلم با اعلم را اجمالا بداند جایز است از غیر اعلم تقلید نماید.

13 - اگـر کـسـى فتواى مجتهدى را به شخص دیگرى بگوید , چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتواى آن مجتهد عوض شده , ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده و گـفـتـه او مـوجب آن مى شود که آن شخص بر خلاف وظیفه شرعیش عمل کند , باید بنابر احتیاط لازم اشتباه را در صورت امکان برطرف کند.

14 - اگـر مـکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد , سپس از مجتهدى تقلید نماید , در صورتى که آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حکم نماید آن اعمال صحیح است و الا محکوم به بطلان است .


 

با تجدید نظر و اضافات

مرجع عالیقدر حضرت آیة الله العظمى حاج شیخ محمد فاضل لنکرانى ( مـدظله العالى )

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلوة والسّلام على سیّدنا و نبیّنا ابى القاسم محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله عـلى اعـدائهم اجمعیـن الى یـوم الـدّین»

احکام تقلید

مسأله 1 ـ تقلید در اصول دین جایز نیست، و مسلمان باید در اصول دین یقین داشته باشد و در احکام غیر ضرورى دین یا باید مجتهد باشد و بر طبق اجتهاد خودش عمل نماید و یا از مجتهد تقلید کند یعنى به دستور او رفتار نماید. و یا در صورتى که آشنا به کیفیت احتیاط است عمل به احتیاط کند به طورى که یقین کند تکلیف خویش را انجام داده است مثلاً; اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند و عده دیگر مى گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند انجام دهد و همچنین واجب است در کیفیت احتیاط نیز احتیاط کند. یعنى چنانچه احتیاط از چند طریق ممکن باشد باید طریقى را اختیار نماید که مطابق با احتیاط باشد.

مسأله 2 ـ مکلّفى که باید تقلید کند چنانچه از تقلید سرپیچى نماید عمل

مسأله 2 ـ مکلّفى که باید تقلید کند چنانچه از تقلید سرپیچى نماید عمل

[18]

او باطل است مگر آنکه عمل او مطابق با واقع و یا مطابق با فتواى مجتهدى باشد که در حین عمل، تقلید از او واجب بوده است.

مسأله 3 ـ تقلید در احکام; عمل نمودن به دستور مجتهد است و از مجتهدى باید تقلید کرد که: مرد بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامى، حلال زاده، زنده و عادل باشد و مقصود از عدالت آن است که قدرت نفسانیه اى بر انجام واجبات و ترک گناهان کبیره و علاوه بر اینها مروّة داشته باشد و این معنى به وسیله حسن ظاهر شناخته مى شود و احتیاط واجب آن است که مرجع تقلید حریص به دنیا نباشد و لازم است از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنى در فهمیدن حکم خدا از همه مجتهدین عصر خودش عالمتر باشد.

مسأله 4 ـ در صورتى که دو مجتهد از نظر علمى مساوى باشند احتیاط لازم آن است که از کسى که اتقى و اورع است تقلید کند.

مسأله 5 ـ مجتهد اعلم را از سه راه مى توان شناخت:

اوّل: خود انسان یقین و یا اطمینان پیدا کند، مانند اینکه انسان خود از اهل خبره باشد و بتواند مجتهد اعلم را بشناسد.

دوّم: دو نفر عالم عادل که مى توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند اعلم بودن کسى را تصدیق نمایند بشرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند.

سوّم: اجتهاد و اعلم بودن شخصى به حدّى شایع باشد که از آن شیوع و شهرت براى انسان علم یا اطمینان حاصل شود.

مسأله 6 ـ اگر شناختن اعلم مشکل باشد باید از کسى تقلید نماید که گمان به اعلم بودن او دارد بلکه اگر احتمال ضعیفى بدهد که کسى اعلم است و احتمال اعلم بودن دیگرى را ندهد باید از همان کس تقلید نماید و همینطور اگر علم داشته باشد که مثلاً دو نفر یا مساوى در علم هستند و یا یکى از آنها به طور معین، احتمالاً اعلم است و احتمال اعلمیّت دیگرى را ندهد، باید از آن شخص معین تقلید نماید و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساى باشند باید از یکى از آنان تقلید کند.

مسأله 7 ـ بدست آوردن فتوى مجتهد سه راه دارد:

اوّل: شنیدن از خود مجتهد.

[19]

دوّم: شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل مى کنند، و خبر دادن یک نفر عادل کفایت نمى کند مگر آنکه از قول او علم یا اطمینان حاصل شود.

سوّم: دیدن فتوا در رساله مجتهد در صورتى که انسان بدرستى آن رساله اطمینان داشته باشد یعنى بداند که تمام رساله را خود مجتهد و یا افراد مورد وثوق وى ملاحظه نموده اند.

مسأله 8 ـ تقلید فقط در واجبات و محرمات لازم است اما تقلید در مستحبات واجب نیست، مگر اینکه مستحبى باشد که در آن احتمال وجوب باشد.

مسأله 9 ـ تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است مى تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید و اگر احتمال دهد که فتواى وى عوض شده جستجو لازم نیست.

مسأله 10 ـ باقى ماندن بر تقلید میت جایز است در صورتیکه مجتهد میت و مجتهد حىّ مساوى در علم باشند. و چنانچه یکى از آن دو اعلم باشد تقلید از اعلم لازم است. و در باقى ماندن بر تقلید میت فرقى بین مسائلى که عمل نموده و مسائلى که عمل ننموده، وجود ندارد.

مسأله 11 ـ رجوع کردن از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر در صورت تساوى آنها جایز است، و اگر دیگرى اعلم باشد، رجوع به او واجب است.

مسأله 12 ـ هنگامى که نظر مجتهد عوض شود، باقى ماندن بر رأى اول جایز نیست. مگر آنکه رأى اول موافق احتیاط باشد که در این صورت بقاء بر رأى اول به عنوان احتیاط و نه به عنوان تقلید، جایز است.

مسأله 13 ـ اگر مکلّفى مدّتى عبادات خویش را بدون تقلید انجام داده و مقدار آن عبادات را نداند در این صورت اگر آن عبادات را مطابق با فتواى مجتهدى که باید از او تقلید مى کرده است، انجام داده باشد، صحیح است و اگر مطابق نباشد، واجب است به مقدارى که یقین به برائت ذمة پیدا کند قضاء کند، البته در صورتى که آن مجتهد قضاء را واجب بداند.

مسأله 14 ـ واجب است بر مکلف که در مسأله وم تقلید از اعلم» یا عدم وم» آن از یک مجتهد اعلم تقلید نماید.

مسأله 15 ـ اگر مجتهدى در احکام عبادات اعلم باشد و مجتهد دیگرى در

[20]

احکام معاملات، احتیاط آن است که مکلّف تقلید را تقسیم نماید یعنى در عبادات از اوّلى و در معاملات از دوّمى تقلید نماید.

مسأله 16 ـ واجب است مکلف در زمانى که در جستجوى اعلم است، به احتیاط عمل کند.

مسأله 17 ـ اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد مقلد آن مجتهد نمى تواند در آن مسأله به فتواى دیگرى عمل بنماید ولى اگر فتوى ندهد و احتیاط واجب نماید مقلد مى تواند یا به این احتیاط عمل کند یا به مجتهدى که علم او از مجتهد اول کمتر است رجوع نماید.

 


 

احکام تقلید

(مسأله 1) شخص مسلمان باید باصول دین از روى دلیل اعتقاد کند و و نمىتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنى بدون سؤال از دلیل، گفته کسى را قبول کند ولى در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل بدست آورد یا از مجتهد تقلید کند یعنى بدون سؤال از دلیل بدستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طورى بوظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است مثلا مثلا اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مىدانند و عده دیگر مىگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مىدانند، آنرا بجا آورد. پس کسانیکه مجتهد نیستند و نمىتوانند باحتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند. (مسأله 2) تقلید در احکام، عمل کردن بدستور مجتهد است. و از مجتهدى باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و حلال زاده، زنده و عادل باشد. و عادل کسى است که کارهائى را که بر او واجب است بجا آورد و کارهائى را که بر او حرام است ترک کند، و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبى باشد، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانیکه با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبى او را تصدیق نمایند. و در صورتیکه اختلاف فتوى بین مجتهدین در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم است مجتهدى که انسان از او تقلید مىکند اعلم باشد یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد.

(مسأله 3) مجتهد و اعلم را از سه راه مىتوان شناخت: (اول) آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. (دوم) آن که دو نفر عالم و عادل، که مىتوانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، بشرط آن که دو نفر عالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و ظاهر این است که اجتهاد یا اعلمیت کسى بگفته یک نفر که مورد وثوق باشد نیز ثابت مىشود. (سوم) آن که عده اى از اهل علم که مىتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا مىشود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند. (مسأله 4) اگر اختلاف بین دو مجتهد ولو اجمالا معلوم و شناختن اعلم مشکل باشد لازم است احتیاط کند، ودر صورتى که احتیاط ممکن نباشد باید از کسى تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد. بلکه اگر احتمال ضعیفى هم بدهد که کسى اعلم است وبداند دیگرى از او اعلم نیست، باید از او تقلید نماید.

(مسأله 5) بدست آوردن فتوى یعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: (اول) شنیدن از خود مجتهد. (دوم) شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند. (سوم) شنیدن از کسیکه انسان بگفته او اطمینان دارد. (چهارم) دیدن در رساله مجتهد در صورتیکه انسان بدرستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

(مسأله 6) تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مىتواند  بآنچه در رساله او نوشته شده عمل نماید، و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست.

(مسأله 7) اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد مقلد آن مجتهد یعنى کسیکه از او تقلید مىکند نمىتواند در آن مساله بفتواى مجتهد دیگر عمل کند، ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احتیاط آنست که فلان طور عمل شود، مثلا بفرماید احتیاط آنست که در رکعت اول و دوم نماز، بعد از سوره حمد یک سوره تمام بخواند مقلد باید یا باین احتیاط که احتیاط واجبش مىگویند عمل کند و یا بفتواى مجتهد دیگرى که تقلیدش جائز است عمل نماید، پس اگر او فقط سوره حمد را کافى بداند مىتواند سوره را ترک کند. و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است. (مسأله 8) اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مسأله اى فتوى داده یا پیش از آن احتیاط کند، مثلا بفرماید ظرف نجس را که یکمرتبه در آب کر بشویند پاک مىشود، اگر چه احتیاط آنست که سه مرتبه بشویند، مقلد او مىتواند عمل باین احتیاط را ترک نماید و این را احتیاط مستحب مىنامند.

(مسأله 9) اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مىکند از دنیا برود در صورتیکه فتواى او در نظر مقلد بوده و فراموش نکرده باشد حکم بعد از فوت او حکم زنده بودنش است، وادر فتواى او را یاد نگرفته یا فراموش کرده است لازم است به مجتهد زنده رجوع کند.

(مسأله 10) اگر در مسأله اى فتواى مجتهدى را یاد گرفته، و بعد از مردن او در همان مسأله بر حسب وظیفه اش از مجتهد زنده تقلید نماید، دوباره نمىتواند آنرا مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد.

(مسأله 11) مسائلى را که انسان غالبا بآنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

(مسأله 12) اگر براى انسان مسأله اى پیش آید که حکم آنرا نمىداند لازم است احتیاط کند، یا این که با شرائطى که ذکر شد تقلید نماید، ولى چنانچه مخالفت غیر اعلم با اعلم را اجمالا بداند و

تأخیر واقعه و احتیاط ممکن نباشد و دستش به اعلم نرسد جائز است از غیر اعلم تقلید نماید.

(مسأله 13) اگر کسى فتواى مجتهدى را بدیگرى بگوید، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست باو خبر دهد که فتواى آن مجتهد عوض شده، ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده در صورتیکه ممکن باشد باید اشتباه را بر طرف کند. (مسأله 14) اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، سپس از مجتهدى تقلید نماید، در صورتیکه آن مجتهد بصحت اعمال گذشته حکم نماید آن اعمال صحیح است والا محکوم ببطلان است.


 

احکام تقلید

احکام تقلید دین اسلام بر اساس اعتقادات صحیح وحق و هم چنین اعمال ودستوراتى در زمینه هاى گوناگون بنا شده است. در اعتقادات تقلید جایز نیست، هم چنین در اعمال ودستورات غیر اعتقادى که ضرورى دین باشد تقلید در آن لازم نیست، ولى در غیر ضروریات اگر شخص مجتهد باشد یعنى بتواند از روى دلایل شرعى وظیفه خود را تشخیص دهد، باید طبق نظریه خود عمل کند ودر غیر این صورت عقل براى او دو راه معین خواهد کرد: الف: تقلید، یعنى طبق فتاوى ونظریات مجتهدى که واجد شرایط است عمل کند. ب: احتیاط، یعنى بر اساس نظریه تمامى ویا گروهى از مجتهدین وظیفه خود را انجام دهد. به این معنى که اگر مجتهدى کارى را جایز ودیگرى حرام مىداند، آن کار را ترک کند، واگر مجتهدى کارى را واجب ودیگرى مباح مىداند، آن را بجا آورد. (1) تقلید از مجتهدى که مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامى، حلال زاده، آزاد، زنده وعادل باشد، جایز است وبنا بر اظهر باید از مجتهدین دیگر اعلم باشد یعنى در استنباط احکام الهى تواناتر باشد، ویا این که از نظر علمى واجتهاد مساوىدیگر مجتهدین باشد، ودر صورتى که شناختن اعلم یا به دست آوردن فتاواى او مشکل باشد (مستم عسر وحرج باشد) مىتواند با رعایت الاعلم فالاعلم وسایر شرایط، از غیر اعلم تقلید نماید. دیگر مجتهدین باشد، ودر صورتى که شناختن اعلم یا به دست آوردن فتاواى او مشکل باشد (مستم عسر وحرج باشد) مىتواند با رعایت الاعلم فالاعلم وسایر شرایط، از غیر اعلم تقلید نماید. (2) اگر دو مجتهد یکى اعلم ودیگرى اورع باشد ودر سایر جهات با هم مساوى باشند، اظهر رجوع به اعلم است. واگر هر دو در علم مساوى باشند ولى یکى اعدل واورع از دیگرى باشد، ترجیح قول اعدل خالى از وجه نیست. (3) مجتهد واعلم را از سه راه مىتوان شناخت: اول: خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد. دوم: آن که دو نفر عالم عادل که مىتوانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: آن که عده اى از اهل علم که مىتوانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا مىشود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، بلکه از هرراهى که انسان اطمینان به اعلم بودن کسى پیدا کند بنا بر اظهر مىتواند به همان اکتفا نماید. (4) اگر شناختن اعلم مشکل باشد وانسان گمان به اعلم بودن کسى دارد، در صورتى که گمانش به حد اطمینان برسد باید از او تقلید کند. بلکه اگر اطمینان براى او حاصل نشد بعید نیست ترجیح کسى که فقط به اعلم بودن او گمان دارد یا احتمال مىدهد، ولى بهتر این است که در این صورت به قول کسى عمل کند که موافق احتیاط باشد، اما اگر احتمال ضعیفى هم بدهد که کسى اعلم است وبداند دیگرى از او اعلم نیست، باید از او تقلید نماید. واگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران وبا یکدیگر مساوى باشند باید از یکى از آنان تقلید کند. (5) در صورت مساوى بودن دو مجتهد، جایز است انسان در مسائلى که ارتباطى با هم ندارند، بعضى مسائل را از یکى وبعضى دیگر را از مجتهد دیگر تقلید نماید.

---

[ 9 ]

 

(6) عدول از مجتهد زنده به مجتهد دیگر، در صورت تساوى دو مجتهد در اعلمیت، در جمیع مسائل یا در بعض مسائل که ارتباطى با هم ندارند، جایز است، ولى احوط ترک عدول است مگر به اعلم، وحکم اورعیت نیز مانند اعلمیت است. (7) به دست آوردن فتوا (یعنى دستور مجتهد) چهار راه دارد: 1 - شنیدن از خود مجتهد. 2 - شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند. 3 - شنیدن از کسى که مورد اطمینان وراستگوست، اگر اطمینان به کلام او دارد، بنا بر احوط. 4 - دیدن در رساله مجتهد، در صورتى که به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد، بنا بر احوط.

(8) تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مىتواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید. واگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده، جستجو لازم نیست، ولى اگر بعدا معلوم شود که فتوایش عوض شده بود، باید نسبت به گذشته، به وظیفه عمل نماید. (9) اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوا دهد، مقلد آن مجتهد (یعنى کسى که از او تقلید مىکند) نمىتواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند، در صورتى که به فتواى آن مجتهد عمل کرده باشد وعدول از او هم جایز نباشد. ولى اگر فتوا ندهد وبفرماید: احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مثلا بفرماید: " احتیاط آن است که در رکعت سوم وچهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه (یعنى " سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر " بگویند) مقلد باید یا به این احتیاط - که احتیاط واجبش مىگویند - عمل کند وسه مرتبه بگوید ویا بنا بر احتیاط واجب به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر واز مجتهدهاى دیگر بیشتر ویا مساوى است - با احراز سایر شرایط تقلید - عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافى بداند، مىتواند یک مرتبه بگوید. و هم چنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید: " مسأله محل تأمل یا محل اشکال است ".

---

(10) اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مسأله اى فتوا داده، احتیاط کند، مثلا بفرماید: " ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک مىشود، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند "، مقلد او نمىتواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند، بلکه باید یا به فتوا عمل کند، یا به احتیاط بعد از فتوا که آن را احتیاط مستحب مىگویند عمل نماید.

(11) فقها حیات را شرط مىدانند، یعنى مىگویند براى ابتداى تقلید باید از مجتهد زنده تقلید کرد. اما اگر مرجع تقلید انسان از دنیا رفت، در این که آیا مىتواند بر تقلید او باقى بماند یا باید به مجتهد زنده مراجعه نماید، اختلاف است، پس اگر کسى در این مسأله مجتهد بود، طبق نظر خودش عمل مىکند، وگرنه طبق نظر مجتهد زنده اعلم عمل مىنماید. (12) باقى ماندن بر تقلید میت در مسائلى که در آنها تقلید وعمل کرده است، در صورتى که مجتهد از دنیا رفته با مجتهد زنده از نظر علمى مساوى باشند، بنا بر اقوى جایز است، هر چند با اجازه مجتهدى دیگر بر تقلید باقى بوده وعمل کرده باشد. واگر مجتهدى که از دنیا رفته اعلم باشد، واجب است بر تقلید او باقى بماند. واگر مجتهد زنده بعدا اعلم شد، واجب است در تمامى مسائل به او عدول نماید.

(13) اگر مسائلى را از مجتهد میت یاد گرفته وبنا داشته عمل کند، چنانچه عمل نکرده ویا شک در عمل کردن دارد (در صورت بقاء بر تقلید میت) نمىتواند در آن مسائل بر تقلید باقى بماند، هر چند مجتهد میت اعلم باشد. (14) شخصى که مقلد مرجعى بوده وبعد از وفات او بر طبق نظر مرجعى دیگر بر تقلید باقى مانده، ولى در بعضى از فتاوى (از قبیل بلاد کبیره وشب مهتاب یا هر مسأله دیگر) به مرجع دوم عدول کرده، بعد از وفات مرجع دوم، در صورت بقاء، نمىتواند در این مسائل به مرجع اول برگردد ولى مىتواند به تقلید مرجع دوم باقى باشد.

(15) کسى که مقلد مرجعى بوده وبعد از وفات او به فتواى مرجعى دیگر به تقلید

اول باقى بوده، پس از وفات مرجع دوم، در صورت جواز بقاء، تنها در مسائلى

---

[ 11 ]

که طبق فتواى مجتهد اول عمل کرده مىتواند باقى بماند. واگر چند مرجع داشته و بعد از وفات هر کدام طبق موازین از دیگرى تقلید کرده وبا اجازه بعدى بر تقلید باقى مانده ودر نتیجه از هر مجتهد چند مسأله عمل کرده است، در آن مسائل مىتواند بر تقلید مجتهدین قبلى باقى بماند. ولى در هر صورت در مسائلى که عمل نکرده باید به فتواى مجتهد زنده عمل کند. (16) شخصى که مقلد مرجعى بوده، بعد از فوت آن مرجع اگر احراز ویا احتمال اعلمیت میت در بین نباشد، رجوع به مجتهد زنده جایز است، ودر صورتى که مجتهد زنده اعلم باشد یا احتمال اعلمیت او در بین باشد رجوع به او واجب است.

(17) مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد، واجب است یاد بگیرد.

(18) اگر براى انسان مسأله اى پیش آید که حکم آن را نمىداند، مىتواند صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد یا اگر احتیاط ممکن است به احتیاط عمل نماید، بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذورى لازم نیاید مىتواند عمل را بجا آورد. پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا مخالف نظر مجتهد بوده، باید دوباره انجام دهد. (19) اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوا عوض شده. ولى اگر بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه کرده، در صورتى که ممکن باشد باید اشتباه را بر طرف کند.

(20) اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، در صورتى اعمال او صحیح است که بفهمد به وظیفه واقعى خود رفتار کرده است، یا عمل او با فتواى مجتهدى که وظیفه اش تقلید از او بوده، یا با فتواى مجتهدى که فعلا باید از او تقلید کند مطابق باشد، وعباداتى را که قبلا انجام داده با قصد قربت انجام داده باشد.

 


بسم اللّه الرحمن الرحیم الـحـمـد للّه رب الـعـالمین والصلوة والسلام على خیر خلقه محمد وآله الطاهرین ولعنة اللّه على اعدائهم اجمعین الى یوم الدین .

 

احکام تقلید

مـسـاله 1 - شخص مسلمان باید به اصول دین از روى دلیل اعتقاد پیدا کند و نمى تواند در اصول دیـن تـقلید نماید, یعنى بدون سؤال از دلیل گفته کسى را قبول کند.

ولى در احکام دین در غیر ضـروریـات بـایـد مـجـتـهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل بدست آورد, یا از مجتهد تقلید کند,یعنى به دستور او رفتار نماید, یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تـکلیف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده اى ازمجتهدین عملى را حرام مى دانند و عده دیگر مـى گـویـنـد حـرام نـیـسـت , آن عـمـل را انـجـام ندهد, و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مـسـتـحـب مى دانند, آن را بجا آورد.

پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل کنند, لازم است از مجتهد تقلید نمایند.

مـسـالـه 2 - تقلید در احکام , عمل کردن به دستور مجتهد است .

و از مجتهدى باید تقلید کرد که مـرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد.

و نیز معتبر است سابقه فسق معروفى بین مردم نداشته باشد, و از مجتهدى که تقلید مى شود غیر از اوصاف ذکر شده امر دیگرى معتبر نیست . و عادل کسى است که کارهائى را که بر او واجب است بجا آورد و کارهائى را کـه بر او حرام است ترک کند, و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبى باشد, که اگر از اهـل مـحـل یا همسایگان او یا کسانى که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند, خوبى او را تصدیق نـمایند.

ودر صورتى که اختلاف فتوى بین مجتهدین در مسائل محل ابتلاء ولو اجمالا معلوم باشد لازم اسـت مـجـتهدى که انسان از اوتقلید مى کند اعلم باشد, یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر باشد.

مساله 3 - مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت : اول : آنکه خود انسان یقین کند مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

دوم : آنـکه دو نفر عالم و عادل , که مى توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند, مجتهد بودن یا اعلم بـودن کسى را تصدیق کنند بشرط آنکه دو نفرعالم و عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند و در صورت اختلاف , خبره بودن هر کدام بیشتر باشد قول او مقدم است بلکه به گفته یک نفرعالم خبره مورد وثوق نیز اجتهاد یا اعلمیت ثابت مى شود.

سـوم : آنـکـه عـده اى از اهـل عـلم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا مى شود, مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.

مساله 4 - اگر اختلاف بین مجتهدین ولو اجمالا معلوم و شناختن اعلم مشکل باشد, لازم است از کـسـى تـقلید کند که او با دیگران مساوى یااعلم از آنها باشد و در صورت احتمال اعلمیت در هر کدام کافى است از یکى از آنها تقلید کند و گمان به اعلمیت معتبر نیست .

مساله 5 - بدست آوردن فتوى یعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول : شنیدن از خود مجتهد.

دوم : شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند.

سوم : شنیدن از کسى که انسان به گفته او اطمینان دارد.

چهارم : دیدن در رساله مجتهد در صورتى که انسان بدرستى آن رساله اطمینان داشته باشد, ودر صـورتى که نقل شخص معتبر با نوشته رساله معتبره مخالفت کند و اشتباه در یکى معلوم نگردد, شـخـص بـاید تا روشن شدن فتواى مجتهد عمل به احتیاط کند, و اگر ناقل نقل خود را نسبت به رساله بدهد که در آن رساله خلاف نقل مذکور است نقل او اعتبار ندارد.

مساله 6 - تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است , مى تواند به آنچه در رساله نوشته شـده عمل نماید, اگر احتمال دهد که فتواى اوعوض شده جستجو لازم نیست , و همچنین است اگر احتمال دهد مجتهدى را که از او تقلید مى کرده در حال حاضر شرایط تقلید راندارد. مـسـالـه 7 - اگر مجتهد اعلم در مساله اى فتوى دهد, مقلد آن مجتهد یعنى کسى که از او تقلید مـى کـنـد نمى تواند در آن مساله به فتواى مجتهد دیگرعمل کند ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احـتـیـاط آن است که فلان طور عمل شود مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت اول و دوم نـمـاز بـعـداز سـوره حـمـد یک سوره تمام بخواند مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش مـى گـویند عمل کند ویا به فتواى مجتهد دیگرى که تقلیدش جایز است عمل نماید, پس اگر او فـقـط سـوره حـمد را کافى بداند, مى تواند سوره را ترک کند, و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است . مـسـالـه 8 - اگر مجتهد اعلم بعد از آنکه در مساله اى فتوى داده یا پیش از آن احتیاط کند, مثلا بـفرماید ظرف نجس را یک مرتبه در آب کربشویند پاک مى شود, اگرچه احتیاط آن است که سه مـرتـبـه بشویند, مقلد او مى تواند عمل به احتیاط را ترک نماید, و این احتیاط را احتیاطمستحب مى نامند. مساله 9 - اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند از دنیا برود در صورتى که فتواى او در نظر مـقـلد بوده و فراموش نکرده باشد, حکم بعد ازفوت او حکم زنده بودنش است , و اگر فتواى او را یـاد نگرفته لازم است به مجتهد زنده رجوع کند, و بعید نیست در صورتى که فراموش کرده است باز بتواند به فتواى او عمل کند. مـسـاله 10 - اگر در مساله اى فتواى مجتهدى را یاد گرفته , و بعد از مردن او در همان مساله بر حسب وظیفه اش از مجتهد زنده تقلید نماید,دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد.

مساله 11 - مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد. مساله 12 - اگر براى انسان مساله اى پیش آید که حکم آن را نمى داند لازم است که احتیاط کند و یا اینکه با شرائطى که ذکر شد, تقلید نماید,ولى چنانچه مخالفت غیر اعلم با اعلم را اجمالا بداند و تاخیر واقعه و احتیاط ممکن نباشد و دستش به اعلم نرسد جایز است از غیر اعلم تقلیدنماید. مـساله 13 - اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید.

چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نـیـست به او خبر دهد که فتواى آن مجتهدعوض شده ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده , در صورتى که ممکن باشد باید اشتباه را برطرف کند. مساله 14 - اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد, سپس از مجتهدى تقلید نماید در صورتى که آن مجتهد به صحت اعمال گذشته حکم نماید, آن اعمال صحیح است والا محکوم به بطلان است


امام خمینی( ره)

احکام تقلید

 

1 عقیده مسلمان به اصول دین باید از روى دلیل باشد، ولى در احکام غیر ضرورى دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل به دست آورد،یا از مجتهد تقلید کند، یعنى به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلا اگر عده‏اى از مجتهدین عملى را حرام مى‏دانند و عده دیگر مى‏گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى‏دانند آن را بجا آورد. پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى‏توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

 

2 تقلید در احکام عمل کردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدى باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و نیز بنابر احتیاط واجب باید از مجتهدى تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد و از مجتهدین دیگر اعلم باشد، یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد.

 

3 مجتهد و اعلم را از سه راه مى‏توان شناخت: اول: آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آنکه دو نفر عالم عادل که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: آنکه عده‏اى از اهل علم که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا مى‏شود، مجتهد بودن و یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.

 

 

4 اگر شناختن اعلم مشکل باشد به احتیاط واجب باید از کسى تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد، بلکه اگر احتمال ضعیفى هم بدهد که کسى اعلم است‏و بداند دیگرى از او اعلم نیست به احتیاط واجب باید از او تقلید نماید. و اگرچند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوى باشند باید از یکى ازآنان تقلید نماید.

 

5 به دست آوردن فتوى یعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسى که مورد اطمینان و راستگوست. چهارم: دیدن در رساله مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

 

6 تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مى‏تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده، جستجو لازم نیست.

 

7 اگر مجتهد اعلم در مساله‏اى فتوى دهد، مقلد آن مجتهد یعنى کسى که از او تقلید مى‏کند نمى‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند، ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت‏سوم و چهارم نماز، سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنى "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر" بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش مى‏گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید یا بنابر احتیاط واجب به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى دیگر بیشتر است،عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافى بداند، مى‏تواند یک مرتبه بگوید. و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است.

 

8 اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مساله فتوا داده احتیاط کند، مثلا بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک مى‏شود، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند، مقلد او نمى‏تواند در آن مساله به فتواى مجتهد دیگر رفتار کند، بلکه باید یا به فتوا عمل کند، یا به احتیاط بعد از فتوا که آن را احتیاط مستحب مى‏گویند عمل نماید، مگر آن که فتواى آن مجتهد نزدیکتر به احتیاط باشد.

 

9 تقلید میت ابتداءا جایز نیست، ولى بقاى بر تقلید میت اشکال ندارد. و باید بقاى بر تقلید میت به فتواى مجتهد زنده باشد و کسى که در بعضى‏از مسایل به فتواى مجتهدى عمل کرده، بعد از مردن آن مجتهد مى‏تواند در همه مسایل از او تقلید کند.

 

10 اگر در مساله‏اى به فتواى مجتهدى عمل کند و بعد از مردن او در همان مساله به فتواى مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمى‏تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد، ولى اگر مجتهد زنده در مساله‏اى فتوى ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتى به آن احتیاط عمل کند، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته عمل نماید، مثلا اگر مجتهدى گفتن یک مرتبه "سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر" را در رکعت‏سوم و چهارم نماز،کافى بداند و مقلد مدتى به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.

 

11 مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است، یاد بگیرد.

 

 

12 اگر براى انسان مساله‏اى پیش آید که حکم آن را نمى‏داند، مى‏تواند صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد یا اگر احتیاط ممکن است به احتیاط عمل نماید، بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل، محذورى لازم نیاید، مى‏تواند عمل را به جا آورد. پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده دوباره باید انجام دهد.

 

13 اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود،لازم نیست به او خبر دهد که فتوى عوض شده، ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده، در صورتى که ممکن باشد، باید اشتباه را برطرف کند.

 

14 اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد در صورتى اعمال او صحیح است که بفهمد به وظیفه واقعى خود رفتار کرده است‏یا عمل او با فتواى مجتهدى که وظیفه‏اش تقلید از او بوده یا با فتواى مجتهدى که فعلا بایداز او تقلید کند، مطابق باش


این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر

وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین

وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق

بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.


 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین و الصلوة و السلام على خیر خلقه محمد و آله الطاهرین و لعنة الله على اعدائهم اجمعین الى یوم الدین.

 

احکام تقـلید

 

مسأله 1 ـ مسلمان نمى تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنى بدون دلیل گفته کسى را قبول کند. ولى در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل بدست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنى به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است. مثلاً اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند و عده دیگر مى گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد. و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند، آن را بجا آورد پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

 

مسأله 2 ـ تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است. و از مجتهدى باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و زنده و عادل باشد. و احوط آن است که حلال زاده باشد. و عادل کسى است که کارهائى را که براو واجب است بجا آورد و کارهائى را که بر او حرام است ترک کند، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانى

که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبى او را تصدیق نمایند. و نیز مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند باید اعلم باشد. یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود استادتر باشد، در صورتى که فتواى او مخالف با غیرش باشد.

 

مسأله 3 ـ مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت: اول آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم آنکه دو نفر عالم عادل، که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالمِ عادلِ دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم آنکه عده اى از اهل علم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا مى شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند.

 

مسأله 4 ـ اگر شناختن اعلم مشکل باشد، باید از کسى تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد، بلکه اگر احتمال ضعیفى هم بدهد که کسى اعلم است و بداند دیگرى از او اعلم نیست، باید از او تقلید نماید. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوى باشند، باید از یکى از آنان تقلید کند. ولى چنانچه یکى از آنان پرهیزکارتر باشد بنابر احتیاط واجب باید از او تقلید نماید.

 

مسأله 5 ـ بدست آوردن فتوى یعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول شنیدن از خود مجتهد. دوم شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند. سوم شنیدن از کسى که

انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم دیدن در رساله مجتهد، در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

 

مسأله 6 ـ تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مى تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید. و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست.

 

مسأله 7 ـ اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد مقلدِ آن مجتهد یعنى کسى که از او تقلید مى کند نمى تواند در مسئله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلانطور عمل شود، مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوّم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنى سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ وَ لا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَ اللهُ اکبَرْ بگویند، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش مى گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید، و یا به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافى بداند مى تواند یک مرتبه بگوید. و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.

 

مسأله 8 ـ اگر مجتهد اعلم بعد از آنکه در مسأله اى فتوى داده احتیاط کند مثلاً بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک مى شود، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند، مقلد او نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر رفتار کند، بلکه باید یا به فتوى عمل کند یا به احتیاط بعد از فتوى که آن را احتیاط مستحب مى گویند

عمل نماید.

 

مسأله 9 ـ اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند، از دنیا برود مى تواند در مسائلى که از او یاد گرفته باقى بماند.

 

مسأله 10 ـ بنابر جواز بقاء اگر در مسأله اى به فتواى مجتهدى عمل کند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتواى مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد. حتى اگر مجتهد زنده در مسأله اى فتوى ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتى به آن احتیاط عمل کند، دوباره نمى تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته عمل نماید.

 

مسأله 11 ـ مسائلى را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

 

مسأله 12 ـ اگر براى انسان مسأله اى پیش آید که حکم آن را نمى داند، چنانچه ممکن است، باید صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را بدست آورد. و اگر ممکن نیست باید به فتواى مجتهدى که علم او کمتر از مجتهد اعلم و بیشتر از مجتهدهاى دیگر است عمل کند، یا اگر مى تواند از راه احتیاط وظیفه خود را انجام دهد.

 

مسأله 13 ـ اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید، چنانچه فتواى آن مجتهد

عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوى عوض شده، ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده، در صورتى که ممکن باشد باید اشتباه را برطرف کند.

 

مسأله 14 ـ اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، در صورتى اعمال او صحیح است که با فتواى مجتهدى که فعلاً باید از او تقلید کند مطابق باشد، یا از راه دیگرى بفهمد که به وظیفه واقعى خود رفتار کرده است.

 


 

مسأله 1» بر هر مکلفى واجب است تکالیف شریعت اسلام را آن چنانکه متوجه او مى‏باشد انجام دهد. شرایط تکلیف چند چیز است:

الف ـ بلوغ»؛ نشانه بالغ شدن دختر یا پسر یکى از سه چیز است:

 

اوّل: روییدن موى زبر و درشت زیر شکم و بالاى عورت. دوم: بیرون آمدن منى در خواب یا بیدارى. سوم: براى پسر تمام شدن پانزده سال قمرى ـ هر چند وقتى سیزده سال او تمام شد، خوب است بنابر احتیاط مستحب واجبات را بجا آورد و از کارهاى حرام اجتناب کند و زنهاى نامحرم نیز خودشان را از او بپوشانند ـ و براى دختر تمام شدن نه سال قمرى، و اگر سن دختر معلوم نباشد و آبستن شود یا خونى ببیند که صفات حیض را داشته باشد، حکم مى‏شود که قبلاً بالغ شده است.

 

ب ـ عقل»؛ پس دیوانه تکلیفى ندارد.

 

ج ـ توانایى انجام تکلیف و اختیار»؛ پس شخصى که به طور کلّى از انجام وظایف خود عاجز است، تکلیفى ندارد.

 

مسأله 2» روییدن موى درشت در صورت، پشت لب، سینه و زیر بغل و نیز درشت شدن صدا و مانند اینها نشانه بالغ شدن نیست مگر این که، انسان به واسطه اینها به بالغ شدن خود اطمینان یابد.

 

مسأله 3» اگر پسرى به گمان این که فقط تمام شدن پانزده سال علامت بلوغ است به تکالیف خود عمل نکرده باشد، و بعد بفهمد که قبل از پانزده سالگى یکى از علائم بلوغ در او وجود داشته است، باید هر مقدار از نمازها و روزه‏ها و اعمالى را که

 

(5)

 

    مى‏داند بر او واجب بوده و بجا نیاورده، قضا نماید و یا بجا آورد؛ ولى مقدارى را که شک دارد لازم نیست قضا کند، هر چند خوب است به مقدارى قضا نماید که اطمینان پیدا کند قضاى آنچه را که ترک شده بجا آورده است.

 

 

مسأله 4» مسلمان باید به اصول دین یقین حاصل کند و یقین از هر راهى آمده باشد کفایت مى‏کند، ولى در احکام غیر ضرورى و غیر یقینى دین باید یا خود مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل به دست آورد یا از مجتهد تقلید کند ـ یعنى به دستور او عمل نماید ـ یا از راه احتیاط به گونه‏اى به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده‏اى از مجتهدین عملى را حرام بدانند و عده‏اى دیگر بگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستـحب بدانند آن را بجا آورد، پس بر کسانى که مجتهد نیستند و نمى‏توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد جامع الشرایط تقلید نمایند.

مسأله 5» مرد یا زنى که به درجه اجتهاد رسیده ـ یعنى مى‏تواند احکام شرعى را از روى ادله آن استنباط نماید ـ جایز نیست از دیگرى تقلید نماید، ولى اگر فقط در بعضى از مسائل مجتهد باشد، باید در بقیه مسائل از مجتهد جامع‏الشرایط تقلید کند و یا به احتیاط عمل نماید. همچنین کسى که هنوز به درجه اجتهاد نرسیده، نباید در مسائل شرعى فتوا دهد و چنانچه بدون داشتن قدرت استنباط در مسأله‏اى فتوا دهد، مسئول اعمال خود و تمام کسانى است که ناآگاهانه به گفته او عمل مى‏کنند.

 

مسأله 6» تقلید در احکام، این است که در حین عمل تصمیم و التزام داشته باشد به احکامى که مجتهد از ادله شرعى استنباط کرده است عمل نماید و تقلید به این معنا، موضوع جواز یا وجوب بقاء بر تقلید میت وعدم جواز عدول از تقلید مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر است. و از مجتهدى باید تقلید کرد که بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامى، حلال زاده، زنده، عادل و اعلم باشد (یعنى در فهمیدن حکم خدا از ادله شرعى و درک موضوعات از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد) و دنیا طلب نباشد ـ به طورى که منافات با عدالت داشته باشد ـ و همچنین بنابر مشهور مرد باشد.

مسأله 7» با توجه به گستردگى رشته‏هاى فقه و تخصصى بودن آنها، اگر در بین چند مجتهد هر کدام در یک یا چند رشته از مسائل فقهى از دیگران اعلم باشند، وجوب تقلید از آنها در همان رشته یا رشته‏ها، متعیّن است.

 

مسأله 8» عدالت، ملکه انجام واجبات و ترک محرمات است، و به وسیله حسن ظاهر شناخته مى‏شود، و با شهادت دو مرد عادل یا شیاعى که موجب وثوق و اطمینان شود و یا هر طریق عقلایى که اطمینان‏آور باشد، ثابت مى‏شود.

 

مسأله 9» مجتهد و اعلم را از سه راه مى‏توان شناخت:

 

اوّل: خود انسان اطمینان کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد و یا از خبر دادن شخص مورد اعتماد و آگاهى، به اعلم بودن او اطمینان یابد.

 

دوم: دو نفر عالم عادل که مى‏توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند.

 

سوم: عدّه‏اى از اهل علم که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا مى‏شود، مجتهد یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند .

مسأله 10» اگر شناختن اعلم مشکل باشد، باید از کسى تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد، بلکه اگر احتمال هم بدهد که کسى اعلم است و بداند دیگرى از او اعلم نیست، باید از او تقلید نماید. و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوى باشند، باید از یکى از آنان تقلید کند و احتیاط مستحب آن است که از پرهیزکارترین و با تقواترین آنها تقلید کند.

 

مسأله 11» به دست آوردن فتوا (یعنى حکمى که مجتهد از ادله استنباط کرده است) به یکى از سه راه ذیل امکان‏پذیر است:

 

اوّل: شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل مى‏کنند. سوم: دیدن در رساله مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد و یا ملاحظه دست‏خط او و یا هر راه عقلایى دیگر که انسان به آن اعتماد و اطمینان داشته باشد، مانند شنیدن از کسى که مورد اطمینان و راستگو است.

 

(7)

      

    مسأله 12» تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است، مى‏تواند به آنچه در رساله او نوشته شده عمل نماید و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده، جستجو لازم نیست.

 

مسأله 13» اگر مجتهد اعلم در مسأله‏اى فتوا دهد، مُقلّدِ آن مجتهد (یعنى کسى که از آن مجتهد تقلید مى‏کند) نمى‏تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند، ولى اگر فتوا ندهد و بفرماید: احتیاط آن است که فلان طور عمل شود» مثلاً بفرماید: احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه (یعنى: سُبْحانَ اللّه‏ِ وَالْحَمْدُ للّه‏ِ وَلا إلهَ إلاّ اللّه‏ُ وَاللّه‏ُ أکْبَرُ ) را بگویند»، مقلد باید یا به این احتیاط ـ که آن را احتیاط واجب مى‏گویند ـ عمل کند و سه مرتبه بگوید، یا به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى دیگر بیشتر است عمل نماید؛ پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافى بداند مى‏تواند یک مرتبه بگوید، و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید: مسأله محلّ تأمّل» یا محلّ اشکال است».

 

مسأله 14» اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مسأله‏اى فتوا داده احتیاط کند ـ مثلاً بفرماید: اگر ظرف نجس را یک مرتبه در آب کُر بشویند پاک مى‏شود، اگرچه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند» ـ مقلد او نمى‏تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر رفتار کند بلکه، باید یا به فتوا عمل کند یا به احتیاط بعد از فتوا که آن را احتیاط مستحب مى‏گویند عمل نماید، مگر آن که فتواى مجتهد دیگر نزدیک‏تر به احتیاط باشد.

 

مسأله 15» تقلید از میّت ابتداءً جایز نیست ولى باقى ماندن بر تقلید میّت چنانچه مجتهد میّت اعلم از مجتهد زنده باشد، واجب است. و در صورت تساوى مجتهد زنده و میت در علم، بین بقاء بر تقلید میت و رجوع به زنده مخیر است؛ گرچه رجوع به مجتهد زنده بهتر و مطابق با احتیاط است. و چنانچه مجتهد زنده اعلم از مجتهد میّت باشد، رجوع به

مجتهد زنده واجب است و بقاء بر تقلید میّت جایز نیست. و باید بقاء بر تقلید میّت به فتواى مجتهد زنده باشد. و اگر کسى در هنگام عمل التزام و تصمیم به عمل به فتواى مجتهد داشته است، براى بقاء در آن مسأله کافى است.

 

(8)

       

    مسأله 16» اگر مقلد در مسأله‏اى به فتواى مجتهدى عمل کند و بعد از مردن او در همان مسأله به فتواى مجتهد زنده عمل کند، نمى‏تواند دوباره آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد؛ مگر این که مجتهد میت اعلم باشد که در این صورت رجوع واجب است؛ ولى اگر مجتهد زنده در مسأله‏اى فتوا ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتى به آن احتیاط عمل نماید و از عزم و تصمیم بر تقلید از مجتهد میّت در این مسأله بر نگشته باشد، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته عمل نماید؛ مثلاً اگر مجتهدى گفتن یک مرتبه سُبْحانَ اللّه‏ وَالْحَمْدُ للّه‏ِ وَلا إلهَ إلاّ اللّه‏ُ وَاللّه‏ُ أَکْبَرُ» را در رکعت سوم و چهارم نماز کافى بداند، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدّتى به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید، در صورتى که از عزم و تصمیم بر تقلید از مجتهد میت در این مسأله برنگشته باشد، دوباره مى‏تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.

 

مسأله 17» بنابر احتیاط عدول از مجتهد زنده به مجتهد زنده دیگر جایز نیست، مگر این که مجتهد دوم اعلم باشد که در این صورت عدول واجب است.

مسأله 18» واجب است انسان مسایلى را که غالبا به آنها احتیاج دارد یاد بگیرد.

 

مسأله 19» اگر براى انسان مسأله‏اى پیش آید که حکم آن را نمى‏داند، اگر مى‏تواند صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد، باید صبر کند و یا این که به احتیاط عمل نماید و اگر نمى‏تواند صبر کند، باید یا به احتیاط عمل نماید و یا با مراعات الأعلم فالأعلم از مجتهد دیگر تقلید نماید و در هر حال چنانچه از انجام عمل محذورى لازم نیاید، مى‏تواند عمل را بجا آورد، امّا اگر معلوم شد که عمل او مخالف واقع یا فتواى مجتهد اعلم بوده، باید دوباره آن را انجام دهد.

 

مسأله 20» اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید و بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه کرده، باید اشتباه را برطرف کند و چنانچه فتواى آن مجتهد تغییر کند نیز بنابر احتیاط باید به او خبر دهد که فتوا تغییر کرده، خصوصا اگر کسى که فتوا براى او نقل شده در اعمال خود به گفته ناقل فتوا اعتماد مى‏نماید.

 

 

     

    مسأله 21» اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، در صورتى اعمال او صحیح است که بفهمد یا احتمال دهد به وظیفه واقعى خود رفتار کرده است، یا این که عمل او با فتواى مجتهدى مطابق باشد که فعلاً باید از او تقلید کند، یا مطابق با فتواى مجتهدى باشد که در حین عمل وظیفه‏اش تقلید از او بوده، و یا عمل او مطابق با احتیاط باشد، وگرنه باید هر مقدار از عباداتى را که مى‏داند درست به جا نیاورده قضا کند، هرچند احتیاط مستحب این است که به قدرى قضا نماید که یقین کند چیزى بر

عهده‏اش باقى نمانده است.

 

مسأله 22» در صورتى که رأى مجتهد تغییر کند، مقلد نمى‏تواند بر رأى قبلى مجتهد باقى بماند، و اگر شک کند که رأى مجتهد تغییر کرده است یا نه، مى‏تواند تا مشخص شدن آن بر رأى قبلى باقى بماند.


مسأله  -  مسلمان باید به اصول دین اطمینان داشته باشد، و در احکام غیر]   - در بخش سوّم این رساله، مباحث مربوط به اصول دین تحت عنوان »اصول اعتقادى آمده است. [  ضرورى یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید که اطمینان پیدا کند تکلیف خود را انجام داده است.

 مسأله  - تقلید در احکام التزام به دستور مجتهد است، و از مجتهدى باید تقلید کرد که اعلم باشد یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود استادتر باشد، و همچنین باید مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامى، حلال‏زاده و عادل باشد؛ و همچنین باید حریص به دنیا نباشد.

    عادل کسى است که داراى ملکه عدالت و خداترسى باطنى باشد به صورتى که او را از گناهان باز دارد و نشانه آن این است که اگر از کسانى که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند تقواى او را تصدیق نمایند.

 مسأله  - مجتهد و اعلم را از سه راه مى‏توان شناخت:

 اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

 دوّم: یک نفر عالم ثقه که مى‏تواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کند.

 سوّم: عدّه‏اى از اهل علم که مى‏توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان

اطمینان‏پیدا مى‏شود، مجتهد و اعلم بودن کسى را تصدیق‏کنند.

 مسأله  - در صورتى که شناخت اعلم مشکل باشد، یا آنکه اهل تشخیص در شناخت اعلم اختلاف داشته باشند اعلم بودن شرط نیست، و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوى باشند، از هر کدام که بخواهد مى‏تواند تقلید کند، بلکه مى‏تواند در بعضى مسائل از کسى ودر بعضى دیگر از دیگرى تقلید نماید.

 مسأله  - به دست آوردن فتواى مجتهد سه راه دارد:

 اوّل: شنیدن از خود مجتهد.

 دوّم: شنیدن از کسى که مورد اطمینان است.

 سوّم: دیدن در رساله مجتهد.

 مسأله  - تا انسان اطمینان نکند که فتواى مجتهد عوض شده است مى‏تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید، و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست.

 مسأله  - اگر مجتهد اعلم در مسأله‏اى فتوى دهد مقلّد آن مجتهد نمى‏تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند، ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود، مقلّد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش مى‏گویند عمل کند، یا به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى دیگر بیشتر است عمل نماید، و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمّل یا محل اشکال است.

 مسأله  - اگر مجتهد اعلم بعد از آنکه در مسأله‏اى فتوى داده احتیاط کند، مقلّد او نمى‏تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر رفتار کند، بلکه باید یا به فتوى عمل کند، یا به احتیاط

بعد از فتوى که آن را احتیاطمستحبّ مى‏گویند.

 مسأله  - انسان باید از مجتهد زنده تقلید کند و اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مى‏کند از دنیا برود، مى‏توان در همه مسائل بر تقلید او باقى بود، گرچه به هیچ یک از فتواهاى او عمل نکرده باشد.

 مسأله  - اگر در مسأله‏اى به فتواى مجتهدى عمل کند و بعد از او در همان مسأله به فتواى مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمى‏تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد، ولى اگر مجتهد زنده در مسأله‏اى فتوى ندهد و احتیاط نماید و مقلّد مدّتى به آن احتیاط عمل کند، مى‏تواند دوباره به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته عمل نماید.

 مسأله  - مسائلى را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

 مسأله  - اگر براى انسان مسأله‏اى پیش آید که حکم آن را نمى‏داند، اگر مى‏تواند باید صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد، یا اگر احتیاط ممکن است به احتیاط عمل نماید و اگر نمى‏تواند صبر کند باید از غیر اعلم تقلید کند و اگر دسترسى به غیر اعلم نیز ندارد باید بنا را بر یک طرف بگذارد تا استعلام نماید، پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده باید دوباره انجام دهد.

 مسأله   - اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوى عوض شده، ولى اگر بعد از گفتن فتواى مجتهد بفهمد اشتباه کرده، در صورتى که ممکن باشد باید اشتباه را برطرف کند.

 مسأله  - اگر مکلّف مدّتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد سپس از مجتهدى تقلید کند، در صورتى که اعمال او مطابق با فتواهاى آن مجتهد باشد آن اعمال صحیح است.

مسأله  - اگر مجتهد اعلم فتوى نداشته باشد یا دسترسى به فتواى او ممکن نباشد باید به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى دیگر بیشتر است عمل نماید.

 مسأله  - عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر جایز نیست مگر آنکه مجتهد دوّم اعلم باشد، یا آنکه بدون تحقیق از مجتهدى تقلید نموده باشد.

 مسأله  - در غیر فروعات فقهیه مانند تعیین قیّم یا سرپرست براى اوقاف و یا تعیین وصى براى کسى که وصى ندارد، رجوع به اعلم لازم نیست.


مسأله 1- عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی‌تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کرد یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده‌ای از مجتهدین عملی را حرام می‌‌دانند و عدّه دیگر می‌‌گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می‌‌دانند، آن را بجا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی‌‌توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

 

*مسأله 2- تقلید در احکام، عمل کردن به دستور مجتهد است، و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد وبالغ وعاقل وشیعه دوازده امامی وحلال زاده و زنده وعادل باشد، وعادل کسی است که دارای ملکه عدالت باشد، وکارهائی که بر او واجب است بجا آورد، وکارهائی را که بر او حرام است غالباً ترک کند، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، خوبی اور ا تصدیق نمایند، و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید می‌‌کند بهتر آن است که اعلم باشد، یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد و در صورتی که اعلمیّت مجتهدی احراز شود واجب است از او تقلید کرد؛ گرچه احراز اعلمیّت مشکل است و اما در صورتی که بین اعلم و غیر اعلم اختلاف فتوائی نباشد در مسائلی که با هم اتفاق دارند می‌توان از غیر

اعلم تقلید نمود.

 

*مسأله 3- مجتهد واعلم را از سه راه می‌توان شناخت: اول آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد، دوم‌آن که دو نفر عالم عادل، که می‌توانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند، سوم آن که عده‌ای از اهل علم که می‌توانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می‌شود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، بلکه مطلق شیاعی که مفید علم باشد نیز کافی است.

 

*مسأله 4- اگر شناختن اعلم مشکل باشد اولی این است که از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد، بلکه اگر احتمال ضعیفی هم بدهد که کسی اعلم است وبداند دیگری از او اعلم نیست، بهتر آن است که از او تقلید نماید و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند، بهتر آن است که از یکی از آنان تقلید کند، ولی بنابر احتیاط مستحب چنانچه یکی از آنان پرهیزکارتر باشد از او تقلید نماید.

 

*مسأله 5- به دست آوردن فتوا یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد: اول شنیدن از خود مجتهد. دوم: شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند. سوم: شنیدن از کسی‌که انسان به گفته او اطمینان دارد. چهارم: دیدن در رساله‌مجتهد، در صورتی که انسان‌به

درستی آن رساله اطمینان داشته باشد.

 

*مسأله 6- تا انسان یقین نکند که فتوای مجتهد عوض شده است، می‌تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید، و اگر احتمال دهد که فتوای او عوض شده جستجو لازم نیست.

 

*مسأله 7- اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می‌کند در مسأله‌ای فتوی دهد مقلّد آن مجتهد یعنی کسی‌که از او تقلید می‌کند نمی‌‌تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند، ولی اگر فتوی ندهد وبفرماید احتیاط آن است که فلانطور عمل شود، مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم وچهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنی: سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا ِالهَ ِالا اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَر» بگویند، مقلّد باید یا به این احتیاط، که احتیاط واجبش می‌گویند عمل کند وسه مرتبه بگوید، و یا بهتر آن است که به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند، می‌تواند یک مرتبه بگوید و همچنین است اگر مجتهدی که انسان از ا

تقلید می‌کند بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است.

 

*مسأله 8- اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می‌کند بعد از آن که در مسأله‌ای فتوی داده احتیاط کند، مثلاً بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب بشویند پاک‌میشود، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند، مقلّد او نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر رفتار کند، بلکه باید به فتوی یا به‌احتیاط‌بعد از فتوی‌که‌آن را احتیاط مستحب می‌گویند عمل نماید.

 

*مسأله 9- اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می‌کند، از دنیا برود احوط این است که از مجتهد زنده تقلید کند، اگر احراز کند که مجتهد زنده اعلم از مجتهد مرده است ، واما اگر مجتهد مرده اعلم باشد جائز است باقی ماندن بر تقلید او در مسائل عمل کرده شده و اگر مساوی باشند مخیّر است بین بقاء و عدول، وعدول اولی واحوط است.

 

*مسأله 10- اگر در مسأله‌ای به فتوای مجتهدی عمل کند، و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمی‌‌تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد و همچنین اگر مجتهد زنده در مسأله‌ای فتوی ندهد، و احتیاط نماید ومقلّد مدّتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره نمی‌‌تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید، مثلاً اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللّهُ وَاللّهُ اَکْبَر» را در رکعت سوم وچهارم نماز کافی بداند، ومقلّد مدّتی به این دستور عمل

نماید ویک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود ومجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند ومقلد مدتی به این احتیاط عمل کند وسه مرتبه بگوید، دوباره نمی‌‌تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد ویک مرتبه بگوید.

 

*مسأله 11- مسائلی را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

 

*مسأله 12- اگر برای انسان مسأله‌ای پیش آید که حکم آن را نمی‌‌داند، بهتر آن است که صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد و یا بفتوای مجتهدی که علم او کمتر از مجتهد اعلم وبیشتر از مجتهدهای دیگر است عمل کند اگر علم باختلاف نداشته باشد، و یا اگر می‌تواند از راه احتیاط وظیفه خود را انجام دهد.

 

*مسأله 13- اگر کسی فتوای مجتهدی را بدیگری بگوید، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود لازم است باو خبر دهد که فتوا عوض شده و همچنین اگر بعد از گفتن فتوی بفهمد اشتباه کرده در صورتی که ممکن باشد باید اشتباه را بر طرف کند.

 

*مسأله 14- اگر مکلّف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، در صورتی اعمال او صحیح است که با فتوای مجتهدی که وظیفه‌اش تقلید از او بوده یا با فتوای مجتهدی که فعلاً باید از او تقلید کند مطابق باشد، یا از راه دیگری بفهمد که بوظیفه واقعی خود رفتار کرده است.

 


مسأله 1 - عقیده مسلمان به اصول دین باید از روى دلیل باشد ، ونمى تواند در اصول دین تقلید نماید ، یعنى بدون دلیل گفته کسى را قبول کند ، ولى در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل بدست آورد ، یا از مجتهد تقلید کند ، یعنى به دستور او رفتار نماید ، یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید ، که یقین کند ، تکلیف خود را انجام داده است ، مثلا اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند وعده دیگر مى گویند حرام نیست ، آن عمل را انجام ندهند

 

 واگر عملى را بعضى واجب وبعضى مستحب

 

/ صفحة  4 /

 

مى دانند آن را بجا آورد

 

 پس کسانى که مجتهد نیستند ونمى توانند به احتیاط عمل کنند

 

 واجب است از مجتهد تقلید نمایند

 

 مسأله 2 - تقلید در احکام عمل کردن به دستور مجتهد است

 

 واز مجتهدى باید تقلید کرد که مرد ، وبالغ ، وعاقل ، وشیعه دوازده امامى ، وحلال زاده ، وزنده ، وعادل باشد

 

 وعادل کسى است که کارهایى که بر او واجب است بجا آورد وکارهایى که بر او حرام است ترک کند ، به عبارت دیگر عادل کسى است که در جاده شرع مستقیم است وعملا از آن منحرف نمى شود ، ونیز مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند باید اعلم باشد ، یعنى در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود استادتر باشد

 

 مسأله 3 - مجتهد واعلم را از سه راه مى توان شناخت : اول آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد

 

 دوم آنکه یک نفر عالم عادل بلکه موثق که مى تواند مجتهد وعلم را تشخیص دهد ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کند ، به شرط آنکه عالم ثقه دیگر با گفته او مخالفت ننماید

 

 سوم آنکه عده اى از اهل علم که مى توانند مجتهد واعلم را تشخیص دهند ، واز گفته آنان اطمینان پیدا مى شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند

 

 مسأله 4 - اگر شناختن اعلم مشکل باشد ، باید از کسى تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد ، بلکه اگر احتمال ضعیفى هم بدهد که کسى اعلم است وبداند دیگرى از او اعلم نیست ، باید از او تقلید نماید ، واگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران وبا یکدیگر مساوى باشند ، باید از یکى از آنان تقلید کند

 

 ولى چنانچه یکى از آنان پرهیزکرتر در فتوى باشد باید از او تقلید نماید

 

 مسأله 5 - بدست آوردن فتوى یعنى دستور مجتهد چهار راه دارد : اول شنیدن از خود مجتهد

 

 دون شنیدن از یک نفر عادل بلکه موثق که فتواى مجتهد را نقل کند

 

 سوم شنیدن از کسى که انسان به گفته او اطمینان دار

 

 چهارم دیدن در

رساله مجتهد ، در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد

 

 مسأله 6 - تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است ، مى تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید ، واگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده ، جستجو لازم نیست

 

 مسأله 7 - اگر مجتهد اعلم در مسأله‌اى فتوى دهد مقلد آن مجتهد یعنى کسى که از او تقلید مى کند نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند ، ولى اگر فتوى ندهد وبفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود ، مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم وچهارم نمار سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنى سبحان الله والحمد لله ولا اله الا الله والله اکبر بگوید ، مقلد باید یا به این احتیاط ، که احتیاط واجبش مى گویند عمل کند وسه مرتبه بگوید ، ویا به فتواى مجتهدى که علم او از مجتهد اعلم کمتر واز مجتهدهاى دیگر بیشتر است عمل نماید ، پس اگر او یکمرتبه گفتن را کافى بداند مى تواند یا مرتبه بگوید ، وهمچنین است که اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است

 

 مسأله 8 - اگر مجتهد اعلم بعد از آنکه در مسأله‌اى فتوى داده احتیاط کند ، مثلا بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک مى شود ، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند ، مقلد او نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر رفتار کند ، بلکه باید یا به فتواى او عمل کند ، یا به احتیاط بعد از فتوى که آن را احتیاط مستحب مى

گویند عمل نماید

 

 مسأله 9 - اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند ، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کرد ، ومتقلید از میت حتى در مسائلى که به فتواى او عمل کرده جائز نیست ، به عبارت دیگر بقاء بر تقلید میت مانند تقلید ابتدایى از او است مطلقا جائز نیست

 

 مسأله 10 - مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد

 

 / صفحة  6 /

 

مسأله 11 - اگر براى انسان مسأله‌اى پیش آید که حکم آن را نمى داند ، چنانچه ممکن است ، باید صبر کند تا فتوى مجتهد اعلم را به دست آورد یا احتیاط کند

 

 واگر هیچ کدام ممکن نیست باید به فتواى مجتهدى که علم او کمتر از مجتهد اعلم وبیشتر از مجتهدهاى دیگر است عمل کند

 

 مسأله 12 - اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید ، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوى عوض شده ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده ، در صورتى که ممکن باشد باید اشتباه را بر طرف کند

مسأله 13 - اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد ، در صورتى اعمال او صحیح است که با فتواى مجتهدى که فعلا باید از او تقلید کند مطابق باشد ، یا از راه دیگرى بفهمد که به وظیفه واقعى خود رفتار کرده است ، یا احتمال بدهد که حین عمل رعایت وظیفه‌اش را ولو به احتیاط نموده

 


 

(مسأله 1) مسلمان باید در مورد اصول دین ـ اگر یقین نداشته باشد ـ تحصیل یقین کند و در احکام اسلام مى تواند یکى از سه راه را برگزیند:

 

1. مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلیل به دست آورد.

 

2. از مجتهد تقلید کند یعنى مطابق فتواى او عمل کند.

 

3. از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند و عده دیگر مى گویند حرام نیست آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى مستحب مى دانند آن را به جا آورد، پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

 

(مسأله 2) تقلید در احکام; عمل کردن به فتواى مجتهد است(1) یعنى عمل خود را به استناد فتواى او انجام دهد. و از مجتهدى باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و حلال زاده و زنده و عادل باشد. و از مجتهدهاى دیگر اعلم باشد.

 

(مسأله 3) مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت

 

اوّل آنکه خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.دوم آنکه یک عالم عادل; که مى تواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کند، به شرط آنکه یک نفر عالم عادل دیگر با گفته او مخالفت ننماید. اجتهاد و اعلمیت به گفته یک نفر که مورد وثوق باشد نیز ثابت مى شود. سوم آنکه در محافل علمى، مجتهد و یا اعلم بودن او معروف و مشهور باشد و از گفتار آنان براى انسان

1. ولى در بقاء بر تقلید میت، فرا گرفتن مسایل کفایت مى کند.

صفحه 115

 

اطمینان حاصل شود.

 

(مسأله 4) به دست آوردن فتواى مجتهد در مسأله چهار راه دارد:

 

اوّل شنیدن از خود مجتهد.

 

دوم شنیدن از فرد عادل که فتواى مجتهد را نقل کند.

 

سوم شنیدن از کسى که مورد اطمینان و راستگوست.

چهارم مراجعه به رساله مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

 

(مسأله 5) اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوى دهد مقلِّد آن مجتهد نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند ولى اگر فتوى ندهد، مثلاً بگوید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز، تسبیحات اربعه یعنى

 

سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَر، را سه مرتبه بگویند، در این صورت مقلّد باید یکى از دو راه را برگزیند:1. به این احتیاط که به آن احتیاط واجب» مى گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید.2. به فتواى مجتهدى که پس از وى اعلم» به شمار مى رود عمل نماید. پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافى بداند، مى تواند یک مرتبه بگوید.

 

(مسأله 6) اگر مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کند. ولى در مسائلى که آنها را یاد گرفته است مى تواند بر تقلید قبلى باقى بماند.

 

(مسأله 7) اگر در مسأله اى به فتواى مجتهدى عمل کرده و یا فرا گرفته باشد ولى پس از درگذشت او در همان مسأله به فتواى مجتهد زنده رفتار نماید، دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد. ولى اگر مجتهد زنده در مسأله اى فتوى ندهد، و احتیاط نماید و مقلد مدتى به آن احتیاط عمل کند، دوباره مى تواند به فتواى

مجتهدى که از دنیا رفته عمل نماید مثلاً اگر مجتهدى گفتن یک مرتبه

 

سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُللهِ وَلا اِلهَ اِلاّ اللهُ وَاللهُ اَکْبَر، را در رکعت سوم و چهارم نماز کافى بداند و مقلّد مدتى به این شیوه عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید، دوباره مى تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.

صفحه 116

 

(مسأله 8) مسائلى را که انسان غالباً به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

 

(مسأله 9) اگر براى انسان مسأله اى پیش آید که حکم آن را نمى داند، مى تواند صبر کند تا فتواى مجتهد اعلم را به دست آورد یا اگر احتیاط ممکن است، به احتیاط عمل نماید بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد چنانچه از انجام عمل محذورى لازم نیاید، مى تواند عمل رابه جا آورد. ولى اگر معلوم شود که مخالف فتواى مجتهدى که باید از او تقلید کند بوده دوباره باید انجام دهد.

 

(مسأله 10) اگر مکلف مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد، سپس تقلید کند در صورتى اعمال سابق او صحیح است که مطابق فتواى مجتهدى باشد که اکنون از او تقلید مى کند و گرنه باید اعاده کند.

 

(مسأله 11) عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر جایز نیست مگر این که دومى اعلم باشد، و نیز فتوى دادن و اظهار نظر در مسائل شرعى براى کسى که قادر بر استنباط احکام از مدارک آن نیست حرام است، و مسئول اعمال دیگران خواهد بود.

 

(مسأله 12) عدالت یک حالت خداترسى باطنى در انسان است که او را از ارتکاب گناهان کبیره و اصرار بر صغیره باز مى دارد و اگر هم گناهى از او سر زد فوراً نادم شده و استغفار مى کند.

 

(مسأله 13) منظور از اصرار بر گناهان صغیره این است که گناهى را که کرده است دو یا سه مرتبه انجام دهد امّا با یک مرتبه انجام دادن و یا قصد تکرار، اصرار صورت نمى پذیرد.

 

تذکر: هر کجا که حکم مسئله به لفظ احتیاط واجب» یا احتیاط» ذکر شده است عمل به آن احتیاط اامى است.


 

آیت الله صافی گلپایگانی

توضیح المسائل مطابق با فتاواى حضرت آیه اللّه العظمى آقاى حاج شیخ لطف اللّه صافى گلپایگانى بسم اللّه الرحمن الرحیم الـحـمـد للّه رب العالمین , والصلوه والسلام على خیر خلقه واشرف بریته محمد وآله الطاهرین , لا سیما بقیه اللّه فى الارضین , ولعنه اللّه على اعدائهم اجمعین الى قیام یوم الدین .

احکام تقلید

(مـسـاله 1) عقیده مسلمان به اصول دین باید از روى دلیل باشد, و نمى تواند دراصول دین تقلید نماید, یعنى بدون دلیل گفته کسى را قبول کند, ولى اگر از گفته غیربه عقاید دینى یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافى است , و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روى دلـیـل بـدسـت آورد, یا از مجتهدتقلید کند, یعنى بدستور او رفتار نماید, یا از راه احتیاط طورى به وظیفه خود عمل نماید, که یقین کند, تکلیف خود را انجام داده است , مثلا اگر عده اى از مـجتهدین عملى را حرام میدانند, وعده دیگر مى گویند حرام نیست , آن عمل را انجام ندهد,و اگـر عـمـلـى را بـعـضى واجب و بعضى مستحب میدانند, آن را بجا آورد پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل کنند, واجب است از مجتهد تقلیدنمایند.

(مـسـالـه 2) تقلید در احکام یاد گرفتن فتواى مجتهد است با التزام به عمل به آن , و ازمجتهدى بـایـد تـقـلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامى و حلال زاده وزنده و عادل باشد, و عادل کسى است که با ملکه عدالت کارهایى را که بر او واجب است بجا آورد و کارهایى را که حرام اسـت تـرک کـنـد, و مـلـکه عدالت عبارت است ازحالتى که وادار کند انسان را به اطاعت و ترک مـعـصیت , و نشانه آن این است که

اگراز اهل محل یا همسایگان او یا کسانیکه با او معاشرت دارند حـال او را بپرسند,خوبى او را تصدیق نمایند, و مجتهدى که انسان از او تقلید میکند - در صورت عـلـم بـه مخالفت فتواى او با فتواى غیر - بنابر احتیاط واجب باید غیر, اعلم از او نباشدمگر آن که فتواى غیر اعلم موافق با احتیاط باشد یا فتواى اعلم شاذ و نادر باشد که در این صورت باید به قولى کـه احوط است عمل نماید, و اعلم یعنى کسى که درفهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهاى زمان خود استادتر باشد.

(مساله 3) مجتهد و اعلم را از سه راه مى توان شناخت : اول - آن که خود انسان یقین کند, مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد واعلم را بشناسد.

دوم - آن که دو نفر عالم عادل , که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند,مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند بشرط آن که دو نفر عالم عادل دیگربا گفته آنان مخالفت ننمایند.

سـوم - آن کـه عـده اى از اهـل علم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند, و ازگفته آنان اطمینان پیدا مى شود, مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند .

(مـسـالـه 4) اگـر شـناختن اعلم مشکل باشد مى تواند از کسى تقلید کند که یقین به اعلم بودن دیـگران از او نداشته باشد یا مخالفت فتواى او با فتواى اعلم معلوم نباشد واگر چند نفر درنظر او اعلم از دیگران وبا یکدیگر مساوى باشند, باید از یکى از آنان تقلید کند.

ولى چنانچه یکى پرهیزکارتر باشد بهتر آن است که از او تقلید کند.

(مساله 5) بدست آوردن فتوى یعنى دستور مجتهد چهار راه دارد: اول - شنیدن از خود مجتهد.

دوم - شنیدن از دو نفر عادل .

سوم - شنیدن از کسى که انسان به گفته او اطمینان دارد.

چهارم - دیدن در رساله مجتهد, در صورتى که انسان بدرستى آن رساله اطمینان داشته باشد.

(مساله 6) تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است , مى تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید, و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست .

(مـسـالـه 7) اگر مجتهد اعلم در مساله اى فتوى دهد, کسى که از او تقلید مى کند,بنابر احتیاط نمى تواند در آن مساله به فتواى مجتهد دیگر عمل کند ولى اگر فتوى ندهد و بفرماید احتیاط آن اسـت کـه فـلانطور عمل شود, مثلا بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز, سه مرتبه تسبیحات اربعه یعنى (سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اکبر) بگویند, مقلد باید یا به ایـن احتیاط, که احتیاطواجبش مى گویند عمل کند وسه مرتبه بگوید, یا به فتواى مجتهدى که عـلـم او ازمـجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهاى دیگر بیشتر است عمل نماید, پس اگر او یک مرتبه گـفتن را کافى بداند, مى تواند یک مرتبه بگوید.

و همچنین است اگر مجتهداعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است .

(مـسـالـه 8) اگر مجتهد اعلم بعد از بیان فتوى در مساله اى احتیاط کند مثلا بفرمایدیک مرتبه تـسبیحات خواندن در رکعت سوم و چهارم کفایت مى کند اگرچه احتیاطاین است که سه مرتبه بخوانند, مقلد مى تواند به خواندن یک مرتبه اکتفا کند ومى تواند رعایت

احتیاط نموده , سه مرتبه بخواند و این احتیاط را احتیاط مستحب گویند.

(مـساله 9) اگر مجتهدى که انسان ازاو تقلید مى کند, از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کند, ولى کسى که در مساله اى به فتواى مجتهدى عمل کرده یا آن را یاد گرفته وملتزم به عمل به آن شـده بـاشـد, اگـر بعد از مردن آن مجتهد در آن مساله به فتواى مجتهد زنده رفتار نکرده باشد, مـى تـوانـد در آن مساله به فتواى مجتهدى که از دنیارفته باقى باشد, بلکه جواز بقا بر تقلید او در سایر مسائل نیز بعید نیست .

ولى اگرمجتهد میتى که از او تقلید مى کرده اعلم از حى باشد بقا بر تـقلید او بنابر احتیاطواجب است چنانکه اگر مجتهد حى از میت اعلم باشد عدول به حى واجب است .

(مـسـالـه 10) اگر در مساله اى به فتواى مجتهدى عمل کند, و بعد از مردن او درهمان مساله به فـتـواى مـجتهد زنده رفتار نماید, دوباره نمى تواند آن را مطابق فتواى مجتهدى که از دنیا رفته است انجام دهد.

ولى اگر مجتهد زنده در مساله اى فتوى ندهد, واحتیاط نماید ومقلد مدتى به آن احـتـیـاط عـمـل کـنـد, دوبـاره مـى تـوانـد به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته عمل نماید, مثلا اگرمجتهدى گفتن یک مرتبه (سبحان اللّه والحمد للّه ولا اله الا اللّه واللّه اکبر) را در رکعت سوم و چـهـارم نـمـاز کـافى بداند, ومقلد مدتى به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید, چنانچه آن مـجـتـهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتى به این احتیاط عمل کند وسه مرتبه بگوید دوباره مى تواند به فتواى مجتهدى که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.

(مساله 11) مسائلى را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.

(مـسـالـه 12) اگـر بـراى انـسـان مساله اى پیش آید که فتواى اعلم را نداند اگر مخالفت فتواى غیراعلم با اعلم معلوم نباشد یافتواى غیراعلم موافق با احتیاط باشد مى تواندبه غیراعلم رجوع کند ومى تواند ازروى احتیاط وظیفه خودرا انجام دهد.

(مـسـاله 13) اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید چنانچه فتواى آن مجتهدعوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوى عوض شده ولى اگر بعد از گفتن فتوى بفهمد اشتباه کرده , در صورتى که ممکن باشد باید اشتباه را برطرف کند .

(مـسـالـه 14) اگـر مکلف مدتى بدون تقلید عمل کند در صورتى صحیح است که مطابق با واقع انجام شده باشد, واگر عبادى بوده به قصد قربت آن را بجا آورده باشد, و راه بدست آوردن مطابق شـدن آن بـا واقـع ایـن است که یا بعد علم پیدا کندکه مطابق با واقع بوده یا آن که مطابق فتواى مجتهدى که فعلا وظیفه اش تقلید ازاوست واقع شده باشد.

 


 

مسأله 1 - اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایهء علم باشد ، و تقلید - یعنى پیروى از غیر بدون حصول علم - در اصول دین باطل است ، ولى در غیر اصول دین از احکامى که قطعى و ضرورى نیست و همچنین موضوعاتى که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روى مدارک آنها به دست آورد ، و یا به دستور مجتهدى که شرایط آن خواهد آمد رفتار نماید ، و یا احتیاط کند ، یعنى به گونه اى عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده ، مثلا اگر عده اى از مجتهدین عملى را حرام مى دانند وعده ء دیگر مى گویند حرام نیست ، آن عمل را ترک کند ، و اگر عملى را بعضى واجب و بعضى جایز مى دانند به جا آورد ، پس کسانى که مجتهد نیستند و نمى توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند .

 مسأله 2 - تقلید در آنچه در مسألهء قبل گذشت عمل کردن به دستور مجتهد است ، و قول مجتهدى براى مقلد حجت است که مرد و عاقل و شیعهء دوازده امامى و حلال زاده و زنده - هر چند به ادراک حیات او در حالى که ممیز باشد - و عادل و

پاورقى ص 185 › 1 . بحار الانوار ، جلد 2 ، صفحهء 84 پاورقى ص 187 › 1 . سوره ء قصص ، آیهء 83 ( آن خانهء آخرت است قرار مى دهیم آن را براى کسانى که اراده نمى کنند بلندى و فساد را در زمین ) پاورقى ص 188 › 1 . بحار الانوار ، جلد 1 ، صفحهء 224 2 . سوره ء آل عمران ، آیهء 7 ( کسانى که در علم رسوخ دارند ، مى گویند : ایمان آوردیم به او ، همهء آنها از نزد پروردگار ماست ) پاورقى ص 189 › 1 . وسائل الشیعه ، جلد 1 ، صفحهء 49 ، ابواب مقدمهء عبادات ، باب 5 ، حدیث 10 ( این است و جز این نیست که اعمال وابسته به نیت ها است و براى هر کس آن است که نیت کرده است ) پاورقى ص 190 › 1 . سوره ء اسراء ، آیهء 36 ( و پیروى نکن آنچه را که به آن علم ندارى همانا گوش و چشم و دل همهء آنها مسئولند )

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

بنابر احتیاط واجب بالغ باشد . و عادل کسى است که کارهایى را که بر او واجب است به جا آورد و کارهایى که بر او حرام است ترک کند ، و نشانهء عدالت این است که در ظاهر شخص خوبى باشد که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانى که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند خوبى او را تصدیق نمایند . و مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند - در صورتى که علم اگر چه اجمالا به اختلاف بین مجتهدین در فتوا نسبت به مسائل محل ابتلاء داشته باشد - باید اعلم باشد ، یعنى در فهمیدن حکم خدا و وظایف مقرره به حکم عقل و شرع از تمام مجتهدهاى زمان خود بهتر بوده ، مگر این که قول غیر اعلم مطابق با احتیاط باشد .

مسأله 3 - مجتهد و اعلم را از چند راه مى توان شناخت : ( اول ) آن که خود انسان یقین کند ، مثل آن که در مرتبه اى از علم باشد که بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . ( دوم ) آن که دو نفر عالم عادل که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفتهء آنان مخالفت ننمایند ، و اقوى ثبوت اجتهاد و اعلمیت به گفتهء ثقهء خبیر است در صورتى که ظن بر خلاف گفتهء او نباشد . ( سوم ) آن که عده اى از اهل علم که مى توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفتهء آنان اطمینان پیدا شود ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسى را تصدیق کنند .

 مسأله 4 - اگر بین دو مجتهد یا بیشتر در فتاواى مورد ابتلا علم به اختلاف باشد - اگر چه اجمالا - در صورتى که بداند یا حجت شرعیه بر تساوى آنان در علم باشد باید به فتواى کسى که فتواى او مطابق با احتیاط است عمل کند ، و چنانچه فتواى یکى از آنان مطابق با احتیاط نباشد - مثل این که یکى فتوا به قصر و دیگرى فتوا به تمام بدهد - احتیاط کند به جمع بین آن دو . و اگر احتیاط ممکن نباشد - مثل این که یکى فتوا به وجوب عملى و دیگرى فتوا به حرمت عملى بدهد - یا مشقت داشته باشد بنابر احتیاط باید به فتواى کسى که ورع او در فتوا دادن بیشتر است عمل کند ، و اگر در این جهت هم متساویند مخیر است . و همچنین است در غیر این صورت - چه وجود اعلم معلوم ولى معین نباشد و یا وجود اعلم محتمل باشد - اگر احتیاط ممکن بوده و مشقت نداشته باشد . و اگر احتیاط ممکن نباشد یا مشقت داشته باشد ، در صورتى که وجود اعلم معلوم ولى معین نباشد ، چنانچه احتمال اعلمیت در یک طرف بیشتر باشد باید به فتواى او عمل کند ، و

اگر مساوى باشد بنابر احتیاط باید به فتواى اورع در فتوا عمل نماید و اگر در این جهت هم متساویند مخیر است . و در صورتى که وجود اعلم محتمل باشد بنابر احتیاط باید به فتواى کسى که گمان دارد یا احتمال مى دهد اعلم است یا احتمال اعلمیت در او اقوى است عمل کند ، و اگر نه بنابر احتیاط باید به فتواى اورع در فتوا عمل نماید ، و اگر در این جهت هم متساویند مخیر است .

 مسأله 5 - به دست آوردن فتواى مجتهد چهار راه دارد : ( اول ) شنیدن از خود مجتهد . ( دوم ) شنیدن از دو نفر عادل که فتواى مجتهد را نقل کنند . ( سوم ) شنیدن از شخصى که مورد وثوق است وظن بر خلاف گفتهء او نیست ، یا به گفتهء او اطمینان دارد . ( چهارم ) دیدن در رسالهء مجتهد در صورتى که انسان به درستى آن رساله اطمینان داشته باشد .

 مسأله 6 - تا انسان یقین نکند که فتواى مجتهد عوض شده است مى تواند به آن عمل نماید ، و اگر احتمال دهد که فتواى او عوض شده جستجو لازم نیست .

 مسأله 7 - اگر مجتهد اعلم در مسأله اى فتوا دهد ، کسى که وظیفه اش تقلید از اوست نمى تواند در آن مسأله به فتواى مجتهد دیگرى عمل کند ، ولى اگر فتوا ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود - مثلا بفرماید : احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه بگوید : ( سبحان الله والحمد لله ولا إله الا الله والله اکبر ) - مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش گویند عمل کند ، یا به فتواى مجتهد دیگرى که بعد از او از دیگران اعلم باشد و مى گوید یک مرتبه کفایت مى کند عمل نماید ، و

همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محل تأمل یا محل اشکال است . و در فعل مستحبات و ترک مکروهات ذکر شده در این رساله قصد رجاء شود .

 مسأله 8 - اگر مجتهد اعلم بعد از آن که در مسأله فتوا داده یا قبل از فتوا احتیاط کند - مثلا بفرماید : ظرف نجس را یک مرتبه در آب کر بشویند پاک مى شود ، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند - مقلد او مى تواند عمل به آن احتیاط را که احتیاط مستحب گویند ترک کند .

 مسأله 9 - اگر مجتهدى که وظیفهء انسان تقلید از او بوده از دنیا برود ، در صورتى که اعلم بودن مجتهد زنده از میت برایش ثابت شود ، در مسائل مورد ابتلایى که علم - اگر چه اجمالا - به اختلاف بین میت وحى دارد واجب است به حى رجوع کند ، و در صورتى که اعلمیت مجتهد میت برایش ثابت بوده ، مادامى که اعلم بودن مجتهد زنده برایش ثابت نشود باید به فتواى مجتهد میت عمل کند ، چه در زمان حیات او التزام به عمل به فتواى او داشته یا نداشته باشد ، و چه عمل به فتواى او کرده یا نکرده باشد ، و چه فتواى او را یاد گرفته یا یاد نگرفته باشد .

 مسأله 10 - اگر در مسأله اى وظیفه اش آن بوده که از مجتهد زنده تقلید کند دوباره نمى تواند از مجتهدى که از دنیا رفته تقلید نماید .

 مسأله 11 - مسائلى را که انسان معمولا به آنها مبتلا مى شود واجب است یاد بگیرد .

 مسأله 12 - اگر براى انسان مسأله اى پیش آید که حکم آن را نمى داند ، باید احتیاط کند یا این که با شرایطى که ذکر شد تقلید نماید ، ولى چنانچه مخالفت غیر اعلم با اعلم را در

مسائل مورد ابتلا بداند - اگر چه اجمالا - و فتواى اعلم در دسترس نباشد و تأخیر عمل تا روشن شدن فتواى اعلم و احتیاط ممکن نباشد یا حرجى باشد ، مى تواند از غیر اعلم تقلید نماید .

 مسأله 13 - اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید ، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتواى آن مجتهد عوض شده ، ولى اگر بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه کرده ، در صورتى که مخالفت حکم اامى لازم بیاید و ممکن باشد باید اشتباه او را بر طرف کند . مسأله 14 - مکلفى که مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده ، در صورتى که مطابق با واقع یا فتواى مجتهدى باشد که فعلا وظیفه اش تقلید از اوست صحیح است .

مسائل مورد ابتلا بداند - اگر چه اجمالا - و فتواى اعلم در دسترس نباشد و تأخیر عمل تا روشن شدن فتواى اعلم و احتیاط ممکن نباشد یا حرجى باشد ، مى تواند از غیر اعلم تقلید نماید .

 مسأله 13 - اگر کسى فتواى مجتهدى را به دیگرى بگوید ، چنانچه فتواى آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتواى آن مجتهد عوض شده ، ولى اگر بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه کرده ، در صورتى که مخالفت حکم اامى لازم بیاید و ممکن باشد باید اشتباه او را بر طرف کند . مسأله 14 - مکلفى که مدتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده ، در صورتى که مطابق با واقع یا فتواى مجتهدى باشد که فعلا وظیفه اش تقلید از اوست صحیح است


 

 ( مساله 1 ) مسلمانان باید به اصول دین ایمان و یقین داشته باشد و این ایمان باید برای هر مسلمانی  به  اندازه فکر  و  درک او بر پایة دلیل و برهان استوار باشد ، و در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بدست آورد ،یا از مجتهد تقلید کند ،   یعنی به دستور او رفتار نماید یا از  راه احتیاط طوری به وظیفة خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است ،  مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام میدانند  و عده دیگر می گویند حرام نیست ، آن عمل را انجام ندهد . و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را بجا آورد،پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند ، واجب است از مجتهد تقلید نمایند .  به این مطلب نیز باید توجه کرد که در بسیاری از موارد در خود عمل به احتیاط نیز باید یا مجتهد بود و یا تقلید کرد .

 

 ( مساله 2 ) تقلید در احکام ، عمل کردن به دستور مجتهد است و از مجتهدی باید تقلید کرد  که مرد و بالغ و  عاقل و  شیعه دوازده امامی  و حلال زاده  و زنده  و عادل باشد . و نیز بنابر احتیاط واجب باید  از مجتهدی تقلید کرد که حریص به دنیا نباشد  ،  و  بنابر  اقوی در صورت علم به مخالفت فتوای او  با فتوای غیر اعلم موافق با احتیاط باشد  و  اعلم یعنی  در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهد های زمان خود ، استاد تر باشد .

( مساله 3 ) مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت :

 

 اول :  آنکه خود انسان یقین کند  ،  مثل آنکه از اهل علم باشد  و  بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . دوم : آنکه دو نفر عالم عادل ، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا  اعلم بودن کسی  را تصدیق کنند  ،  به شرط آنکه  دو نفر عالم عادل دیگر  با  گفتة آنان مخالفت ننمایند .

 

  سوم : آنکه عده ای  از اهل علم که می توانند مجتهد  و اعلم را تشخیص دهند ، و از گفتة آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .

 

 (مساله4 ) اگر شناختن اعلم مشکل باشد باید  از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد،بلکه اگر احتمال ضعیفی هم بدهد که کسی  اعلم است وبداند دیگری از او اعلم نیست بنابر احتیاط واجب باید از او تقلید نماید.واگر چند نفردر نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند باید از یکی از آنان تقلید کند .

( مساله 5 ) بدست آوردن فتوی یعنی دستور مجتهد چهار راه دارد :

 

اول : شنیدن از خود مجتهد .

 

دوم : شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند .

 

سوم : شنیدن از کسی که مورد اطمینان و راستگوست .

 

چهارم :  دیدن  در  رسالة مجتهد در صورتی که انسان به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد .

 

 ( مساله 6 )  تا انسان یقین نکند که فتوای مجتهد عوض شده است ، می تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید  ،  و  اگر احتمال دهد که فتوای او  عوض شده جستجو لازم نیست .   

(مساله 7 ) اگر مجتهد اعلم در مساله ای فتوی دهد ، مقلد آن مجتهد ، یعنی کسی که از او تقلید میکند  ، نمی تواند در آن مساله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند ، ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است  که فلان طور عمل شود  ،  مثلا  بفرماید احتیاط  آن است  که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه ، یعنی سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر بگویند ، مقلد باید یا به این احتیاط که احتیاط واجبش می گویند عمل کند و سه مرتبه بگوید  ،  یا به فتوای مجتهد دیگری عمل کند  و  بنابر احتیاط واجب  به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهد های دیگر بیشتر است عمل نماید . پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند ، می تواند یک مرتبه بگوید و  همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مساله محل تامل یا محل اشکال است .           

 

 (مساله 8 ) اگر مجتهد اعلم بعد از آنکه در مساله ای فتوی داده ، احتیاط کند ، مثلا بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کُر بشویند پاک می شود ، اگر چه احتیاط  آن است  که سه مرتبه بشویند، مقلّد او نمیتواند درآن مساله به فتوای مجتهد دیگر رفتار کند ، بلکه باید یا به فتوی عمل کند ، یا به احتیاط بعد از فتوی ، که آن را احتیاط مستحبّ  می گویند  عمل نماید. مگر آنکه فتوای آن مجتهد نزدیک تر به احتیاط باشد .

(مساله 9) اگر مجتهدی که انسان از او تقلید میکند ، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کند .ولی کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده،بعد از مردن آن مجتهد می تواند  در  همه مسائل از او تقلید کند ، مگر اینکه مجتهد زنده اعلم از میّت باشد ، که در این صورت رجوع به آن زنده واجب است .

 

  (مسائل10) اگر در مساله ای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مساله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید ، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد.ولی اگر مجتهد زنده در مساله ای فتوی ندهد ، و احتیاط نماید و مقلدمدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید مثلا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه سُبحانَ اللهِ والحَمدُ للهِ ولااِله اِلا اللهُ واللهُ اَکبرُرادر رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید  و  یک مرتبه بگوید ، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود  و   مجتهد زنده احتیاط واجب را  در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید ، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید .

 

  (مساله 11 ) مسایلی را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یلد بگیرد .

  (مساله 12)  اگر برای انسان مساله ای پیش آید که حکم آن را  نمی داند  ،  می تواند صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد یا اگر احتیاط ممکن است ، به احتیاط عمل نماید بلکه اگر احتیاط ممکن نباشد ، چنانچه از انجام عمل ، محذوری لازم  نباید  بنابر یک طرف بگذارد  تا استعلام نماید . پس اگر معلوم شد که مخالف واقع یا گفتار مجتهد بوده ، دوباره باید انجام دهد .   

 

 (مساله 13) اگر کسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود ، لازم نیست به او خبر دهد  که فتوی عوض شده   ، ولی اگر بعد از گفتن  فتوی بفهد   اشتباه کرده ، در صورتی که ممکن باشد ، باید اشتباه را بر طرف کند .

 

 (مساله 14)  اگر مکلف مدتی اعمال خود  را بدون تقلید انجام دهد   ،  در صورتی  اعمال او صحیح است  که بفهد به وظیفة واقعی خود رفتار کرده است ، یا عمل او با فتوای مجتهدی که فعلا  باید از او تقلید کند ، مطابق باشد ، مگر عمل را طوری انجام داده باشد که از گفته آنان به احتیاط نزدیک تر باشد که در این صورت هم صحیح است .


 

احکام تقلید

 

مسأله 1ـ هیچ مسلمانى نمى تواند در اصول دین تقلید نماید، بلکه باید آنها را از روى دلیل ـ به فراخور حال خویش ـ بداند ولى در فروع دین یعنى احکام و دستورات عملى، اگر مجتهد باشد (یعنى بتواند احکام الهى را از روى دلیل به دست آورد) به عقیده خود عمل مى کند و اگر مجتهد نباشد باید از مجتهدى تقلید کند، همان گونه که مردم در تمام امورى که تخصّص و اطّلاع ندارند، به اهل اطّلاع مراجعه مى کنند و از آنها پیروى مى نمایند.

 

و نیز مى تواند عمل به احتیاط کند، یعنى در اعمال خود طورى رفتار نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر بعضى از مجتهدین کارى را حرام و بعضى مباح مى دانند آن را ترک کند و یا اگر بعضى، آن را مستحب و بعضى واجب مى دانند آن را حتماً به جا آورد، ولى چون عمل به احتیاط مشکل است و احتیاج به اطّلاعات نسبتاً وسیعى از مسائل فقهى دارد، راه براى توده مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدین و تقلید از آنهاست.

 

مسأله 2ـ حقیقت تقلید در احکام، استنادعملى به دستور مجتهد است، یعنى انجام اعمال خود را موکول به دستور مجتهد کند.

مسأله 3ـ مجتهدى که از او تقلید مى کند باید داراى صفات زیر باشد: مرد، بالغ، عاقل، شیعه دوازده امامى، حلال زاده و همچنین بنابراحتیاط واجب عادل و زنده

 

 

 

[20]

 

باشد. (عادل کسى است که داراى حالت خداترسى باطنى است که او را از انجام گناه کبیره و اصرار بر گناه صغیره باز مى دارد).

 

مسأله 4ـ در مسائلى که مجتهدین اختلاف نظر دارند باید از اعلم» تقلید کند.

 

مسأله 5ـ مجتهد» و اعلم» را از سه راه مى توان شناخت:

 

اوّل: این که خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

دوم: این که دو نفر عادل از اهل علم به او خبر دهند، به شرط این که دو نفر عالم دیگر برخلاف گفته آنها شهادت ندهند.

 

سوم: این که آنچنان در میان اهل علم و محافل علمى مشهور باشد که انسان یقین پیدا کند او اعلم است.

 

مسأله 6ـ هرگاه شناختن اعلم» بطور قطع ممکن نشود، احتیاط آن است از کسى تقلید کند، که گمان به اعلم بودن او دارد و در صورت شک میان چند مجتهد و عدم ترجیح آنها از هرکدام بخواهد مى تواند تقلید کند.

 

مسأله 7ـ براى آگاهى از فتواى مجتهد چند راه وجود دارد: اوّل، شنیدن از خود مجتهد یا ملاحظه دستخطّ او; دوم، دیدن در رساله اى که مورد اطمینان باشد; سوم، شنیدن از کسى که مورد اعتماد است; چهارم، مشهور بودن در میان مردم بطورى که سبب اطمینان شود.

 

مسأله 8ـ اگر احتمال دهد فتواى مجتهد عوض شده، مى تواند به فتواى سابق عمل کند و جستجو لازم نیست.

مسأله 9ـ در جایى که مجتهد صریحاً فتوا ندارد، بلکه مى گوید احتیاط آن است که فلان گونه عمل شود، این احتیاط را احتیاط واجب» مى گویند و مقلّد یا باید به آن عمل کند و یا به مجتهد دیگر مراجعه نماید و امّا اگر فتواى صریحى داده، مثلاً گفته است اقامه براى نماز مستحبّ است، سپس گفته احتیاط آن است که ترک نشود، این را احتیاط مستحبّ» مى گویند و مقلّد مى تواند به آن عمل کند یا نکند و در مواردى که مى گوید محلّ تامّل» یا محلّ اشکال» است مقلّد مى تواند عمل به احتیاط کند

[21]

 

یا به دیگرى مراجعه نماید. امّا اگر بگوید ظاهر چنین است» یا اقوى چنین است»، این تعبیرها فتوا محسوب مى شود و مقلّد باید به آن عمل کند.

 

مسأله 10ـ هرگاه مجتهدى که انسان از او تقلید مى کند، از دنیا برود باقى ماندن بر تقلید او جایز است; بلکه اگر اعلم باشد واجب است، به شرط این که عمل به فتواى او کرده باشد.

 

مسأله 11ـ عمل کردن به فتواى مجتهد مرده ابتداءً جایز نیست هرچند اعلم باشد بنابر احتیاط واجب.

مسأله 12ـ هرکس باید مسائلى را که معمولاً مورد احتیاج او واقع مى شود یاد گیرد یا طریقه احتیاط آن را بداند.

 

مسأله 13ـ اگر مسأله اى پیش آید که حکم آن را نمى داند مى تواند عمل به احتیاط نماید، یا اگر وقت آن نمى گذرد صبر کند تا دسترسى به مجتهد پیدا کند، و اگر دسترسى ندارد یک طرف را که بیشتر احتمال صحّت مى دهد انجام مى دهد و بعداً سؤال مى کند، اگر مطابق فتواى مجتهد بود صحیح است وگرنه باید اعاده کند.

 

مسأله 14ـ هرگاه کسى مدّتى اعمال خود را بدون تقلید انجام داده، سپس تقلید کند، اگر اعمال سابق، مطابق فتواى این مجتهد باشد صحیح است و گرنه باید اعاده کند، همچنین است اگر بدون تحقیق کافى از مجتهدى تقلید نموده.

 

مسأله 15ـ هرگاه کسى در نقل فتواى مجتهدى اشتباه کرده باید بعد از اطّلاع، صحیح آن را بگوید، و اگر در منبر و سخنرانى گفته باید آن را در جلسات مختلف تکرار کند تا کسانى که به اشتباه افتاده اند از اشتباه درآیند، امّا اگر فتواى آن مجتهد تغییر کرده، اعلام تغییر بر او لازم نیست.

 

مسأله 16ـ عدول، یعنى تغییر تقلید از مجتهدى به مجتهد دیگر، جایز نیست بنابر احتیاط واجب، مگر آن که مجتهد دوم اعلم باشد و اگر بدون تحقیق عدول کرده باید بازگردد.

 

مسأله 17ـ هرگاه فتواى مجتهد تغییر کند باید به فتواى جدید عمل شود، امّا

 

 

 

[22]

 

اعمالى را که مطابق فتواى سابق عمل کرده (مانند عبادات یا معاملاتى که انجام داده) صحیح است و اعاده لازم ندارد، همچنین اگر از مجتهدى به مجتهد دیگر عدول کند، اعاده اعمال سابق لازم نیست.

 

مسأله 18ـ هرگاه مدّتى تقلید کرده امّا نمى داند تقلید او صحیح بوده یا نه، نسبت به اعمال گذشته اشکالى ندارد، امّا براى اعمال فعلى و آینده باید تقلید صحیح کند.

 

مسأله 19ـ هرگاه دو مجتهد مساوى باشند، مى توان بعضى از مسائل را از یکى و بعضى را از دیگرى تقلید کرد.

مسأله 20ـ فتوا دادن و اظهار نظر کردن در مسائل شرعى براى کسى که مجتهد نیست (یعنى قادر به استنباط احکام از مدارک و دلایل آن نمى باشد) حرام است و هرگاه بدون اطّلاع اظهار نظر کند، مسؤول اعمال تمام کسانى است که به گفته او عمل مى کنند.


استحاضه

یـکـى از خـونـهـائى کـه از زن خـارج مى شود خون استحاضه است , و زن را در موقع دیدن خون استحاضه , مستحاضه مى گویند.

مـساله 398 - خون استحاضه در بیشتر اوقات زرد رنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون مـى آیـد و غـلیظ هم نیست , ولى ممکن است گاهى سیاه یا سرخ و گرم و غلیظ باشد و با فشار و سوزش بیرون آید.

مساله 399 - استحاضه سه قسم است : قلیله و متوسطه و کثیره .

استحاضه قلیله آن است که خون فقط روى پنبه اى را که زن داخل فرج مى نماید آلوده کند و در آن فرو نرود.

استحاضه متوسطه آن است که خون در پنبه فرو رود, اگرچه در یک گوشه آن باشد, ولى از پنبه به دستمالى که معمولا زنها براى جلوگیرى از خون مى بندند, نرسد.

استحاضه کثیره آن است که خون پنبه را فرا گرفته و به دستمال برسد.

احکام استحاضه

مساله 400 - در استحاضه قلیله باید زن براى هر نماز یک وضو بگیرد, و بنابر احتیاط پنبه را عوض کند و باید ظاهر فرج را اگر خون به آن رسیده آب بکشد.

مـسـالـه 401 - در اسـتـحـاضـه متوسطه باید زن براى نماز صبح غسل کند و تا صبح دیگر براى نمازهاى خود, کارهاى استحاضه قلیله را که درمساله پیش گفته شد انجام دهد.

و اگر عمدا یا از روى فـراموشى براى نماز صبح غسل نکند, باید براى نماز ظهر و عصر غسل کند.

و اگر براى نماز ظهر و عصر غسل نکند باید پیش از نماز مغرب و عشا غسل نماید.

چه آنکه خون بیاید یا قطع شده باشد.

مـسـاله 402 - در استحاضه کثیره علاوه بر کارهاى استحاضه متوسطه که در مساله پیش گفته شد, باید براى هر نماز بنابر احتیاط دستمال راعوض کند, یا آب بکشد و یک غسل براى نماز ظهر و عـصر و یکى براى نماز مغرب و عشا بجا آورد و بین نماز ظهر و عصر فاصله نیندازد, واگر فاصله بیندازد باید براى نماز عصر دوباره غسل کند, و نیز اگر بین نماز مغرب و عشا فاصله بیندازد باید بـراى نـمـاز عـشا دوباره غسل نماید واظهر این است که در استحاضه کثیره غسل از وضو کفایت مى کند.

مـسـاله 403 - اگر خون استحاضه پیش از وقت نماز هم بیاید, چنانچه زن براى آن خون , وضو یا غسل بجا نیاورده باشد, باید در موقع نمازوضو یا غسل بجا آورد.

مساله 404 - مستحاضه متوسطه که باید وضو بگیرد و غسل کند, هرکدام را اول بجا آورد صحیح است , ولى بهتر آن است که اول وضوبگیرد.

و مستحاضه کثیره اگر بخواهد وضو بگیرد باید قبل از غسل وضو بگیرد.

مـساله 405 - اگر استحاضه قلیله زن بعد از نماز صبح متوسطه شود باید براى نماز ظهر و عصر غسل کند, و اگر بعد از نماز ظهر و عصرمتوسطه شود باید براى نماز مغرب و عشاء غسل نماید.

مساله 406 - اگر استحاضه قلیله یا متوسطه زن بعد از نماز صبح کثیره شود باید براى نماز ظهر و عـصـر یـک غسل و براى نماز مغرب و عشاغسل دیگرى بجا آورد, و اگر بعد از نماز ظهر و عصر کثیره شود باید براى نماز مغرب و عشا غسل نماید.

مساله 407 - مستحاضه کثیره یا متوسطه اگر پیش از داخل شدن وقت نماز براى نماز غسل کند, غـسـل او بـاطـل اسـت , ولـى نزدیک اذان صبح جایز است به قصد رجاء غسل نموده و نماز شب را بخواند, ولى بعد از طلوع فجر براى نماز صبح باید غسل را اعاده نماید.

مـساله 408 - زن مستحاضه براى هر نمازى - غیر از نماز یومیه که حکم آن گذشت - چه واجب بـاشد چه مستحب , باید وضو بگیرد, و اگراستحاضه کثیره باشد براى هر نماز غسل لازم است , اما بـراى خواندن نماز احتیاط و سجده فراموش شده و تشهد فراموش شده و سجده سهو, اگر آنها را بعد از نماز فورا بجا آورد, لازم نیست کارهاى استحاضه را انجام دهد.

مـسـاله 409 - زن مستحاضه بعد از آنکه خونش قطع شد, فقط براى نماز اولى که مى خواند, باید کارهاى استحاضه را انجام دهد و براى نمازهاى بعد لازم نیست .

مـسـالـه 410 - اگر زن نداند استحاضه او چه قسم است , موقعى که مى خواهد نماز بخواند, بنابر احـتـیـاط بـاید مقدارى پنبه داخل فرج نماید وکمى صبر کند و بیرون آورد و بعد از آنکه فهمید اسـتـحـاضـه او کـدام یـک از آن سـه قـسـم است کارهائى را که براى آن قسم دستور داده شده انـجام دهد, ولى اگر بداند تا وقتى که مى خواهد نماز بخواند استحاضه او تغییر نمى کند, پیش از داخل شدن وقت هم مى تواند خود را وارسى کند.

مساله 411 - زن مستحاضه اگر پیش از آنکه خود را وارسى کند, مشغول نماز شود, چنانچه قصد قربت داشته و به وظیفه خود عمل کرده مثلا استحاضه اش قلیله بوده و به وظیفه استحاضه قلیله عمل نموده , نماز او صحیح است , و اگر قصد قربت نداشته یا عمل او مطابق وظیفه اش نبوده مثل آنکه استحاضه او متوسطه بوده و به وظیفه قلیله رفتار کرده , نماز او باطل است .

مـسـاله 412 - زن مستحاضه اگر نتواند خود را وارسى نماید, باید به آنچه مسلما وظیفه او است عـمـل کند, مثلا اگر نمى داند استحاضه او قلیله است یا متوسطه باید کارهاى استحاضه قلیله را انـجام دهد, و اگر نمى داند متوسطه است یا کثیره باید کارهاى استحاضه متوسطه را انجام دهد, ولى اگر بداند سابقا کدام یک از آن سه قسم بوده , باید به وظیفه همان قسم رفتار نماید.

مساله 413 - اگر خون استحاضه در اول ظهورش در باطن باشد و بیرون نیاید, وضو یا غسل را که زن داشته باطل نمى کند, و اگر بیرون بیاید هر چند کم باشد وضو و غسل را باطل مى کند.

مـساله 414 - زن مستحاضه که بعد از وضو یا غسل یا در اثناء آنها خون دیده , اگر بعد از نماز خود را وارسـى کـنـد و خون نبیند, چنانچه وقت وسعت داشته باشد بنابر احتیاط, لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و آن نماز را اعاده کند اگرچه بداند دوباره خون مى آید.

مـسـالـه 415 - زن مستحاضه اگر بداند از وقتى که مشغول وضو یا غسل شده خونى از او بیرون نیامده , مى تواند خواندن نماز را تا وقتى که مى داند پاک مى ماند تاخیر بیندازد.

مساله 416 - اگر مستحاضه بداند که پیش از گذشتن وقت نماز به کلى پاک مى شود, یا به اندازه خواندن نماز خون بند مى آید, باید صبر کند ونماز را در وقتى که پاک است بخواند.

مساله 417 - اگر بعد از وضو و غسل , خون در ظاهر قطع شود و مستحاضه بداند که اگر نماز را تاخیر بیندازد, به مقدارى که وضو و غسل ونماز را بجا آورد به کلى پاک مى شود, باید نماز را تاخیر بـیـنـدازد و موقعى که به کلى پاک شد وضو و غسل را بجا آورد و نماز را بخواند, و اگرموقعى که خـون در ظاهر قطع شود وقت نماز تنگ باشد, لازم نیست وضو و غسل را دوباره بجا آورد, بلکه با وضو و غسلى که دارد مى تواندنماز بخواند.

مـسـاله 418 - مستحاضه کثیره و متوسطه وقتى که به کلى از خون پاک شد باید غسل کند, ولى اگـر بـدانـد از وقتى که براى نماز پیش مشغول غسل شده دیگر خون نیامده , لازم نیست دوباره غسل نماید.

مـساله 419 - مستحاضه قلیله بعد از وضو, و مستحاضه متوسطه بعد از غسل و وضو, و مستحاضه کثیره بعد از غسل باید فورا مشغول نمازشود, ولى گفتن اذان و اقامه قبل از نماز اشکال ندارد, و در نماز هم مى تواند کارهاى مستحب مثل قنوت و غیر آن را بجا آورد.

مساله 420 - زن مستحاضه اگر بین وظیفه اى که دارد از وضو یا غسل و نماز فاصله بیندازد, باید مطابق وظیفه اش دوباره وضو گرفته یاغسل کند و بلا فاصله مشغول نماز شود.

مـسـالـه 421 - اگر خون استحاضه زن جریان دارد و قطع نمى شود, چنانچه براى او ضرر ندارد, بنابر احتیاط لازم بعد از غسل از بیرون آمدن خون جلوگیرى نماید, و چنانچه کوتاهى کند و خون بیرون آید, دوباره غسل کند, و اگر نماز هم خوانده دوباره بخواند.

مـسـالـه 422 - اگر در موقع غسل , خون قطع نشود غسل صحیح است , ولى اگر در بین غسل یا بـعـد از آن استحاضه متوسطه کثیره شود, لازم است که غسل را از سر بگیرد.

و اگر در بین غسل استحاضه کثیره یا بعد از آن کثیره متوسطه شود لازم نیست غسل را اعاده کرده ولى وضوبگیرد.

مساله 423 - احتیاط مستحب آن است که زن مستحاضه در تمام روزى که روزه است , به مقدارى که مى تواند, از بیرون آمدن خون جلوگیرى کند.

مساله 424 - بنابر احتیاط روزه زن مستحاضه کثیره , در صورتى صحیح است که غسل نماز مغرب و عـشـاى شبى که مى خواهد فرداى آن راروزه بگیرد بجا آورد.

و نیز در روز غسلهائى را که براى نمازهاى روز واجب است انجام دهد, ولى اگر مستحاضه متوسطه باشد بعید نیست که در صحت روزه اش غسل شرط نباشد.

مساله 425 - اگر بعد از نماز عصر,مستحاضه شود وتاغروب غسل نکند روزه او صحیح است .

مساله 426 - اگر استحاضه قلیله زن پیش از نماز, متوسطه یا کثیره شود باید کارهاى متوسطه یا کـثـیـره را که گفته شد انجام دهد, و اگراستحاضه متوسطه کثیره شود باید کارهاى استحاضه کـثیره را انجام دهد, و چنانچه براى استحاضه متوسطه غسل کرده باشد فائده ندارد وباید دوباره براى کثیره غسل کند, و در این صورت قبل از غسل یا بعد از آن وضو نیز لازم نیست .

مـسـالـه 427 - اگـر در بین نماز, استحاضه متوسطه زن کثیره شود, باید نماز را بشکند و براى اسـتحاضه کثیره غسل کند و کارهاى دیگر آن راانجام دهد و همان نماز را بخواند, و بنابر احتیاط قبل از غسل وضو بگیرد, و اگر براى غسل وقت ندارد وضو گرفته و عوض غسل تیمم کند, واگر براى تیمم نیز وقت ندارد, بنابر احتیاط نماز را نشکند و به همان حال تمام کند, ولى لازم است در خارج وقت قضا نماید, و همچنین است اگردر بین نماز, استحاضه قلیله او متوسطه یا کثیره شود.

ولکن غسل استحاضه متوسطه کفایت از وضو نمى کند چنانکه گذشت .

مـساله 428 - اگر در بین نماز خون بند بیاید و مستحاضه نداند که در باطن هم قطع شده یا نه , چـنـانـچه بعد از نماز بفهمد به کلى قطع شده بوده ,و وقت وسعت این را داشته باشد که در حال پـاکـى نـمـاز را دوبـاره بـخواند لازم است بر حسب وظیفه اش وضو گرفته یا غسل نماید و نماز رادوباره بجا آورد.

مـساله 429 - اگر استحاضه کثیره زن , متوسطه شود, باید براى نمازهاى بعدى عمل متوسطه را بـجـا آورد, مـثـلا اگر پیش از نماز ظهر استحاضه کثیره متوسطه شود, باید براى نماز ظهر وضو گـرفـتـه و غـسـل کـنـد, و براى نماز عصر و مغرب و عشا فقط وضو بگیرد.

ولى اگر براى نماز ظهرغسل نکند و فقط به مقدار نماز عصر وقت داشته باشد باید براى نماز عصر غسل نماید, و اگر براى نماز عصر هم غسل نکند باید براى نمازمغرب غسل کند, و اگر براى آن هم غسل نکند و فق ط به مقدار نماز عشا وقت داشته باشد باید براى نماز عشا غسل نماید.

مـسـالـه 430 - اگر پیش از هر نماز خون مستحاضه کثیره قطع شود و دوباره بیاید بنابر احتیاط براى هر نماز باید یک غسل بجا آورد.

مـسـالـه 431 - اگـر استحاضه کثیره قلیله شود, باید براى نماز اول عمل کثیره و براى نمازهاى بعدى عمل قلیله را انجام دهد.

و نیز اگراستحاضه متوسطه قلیله شود, باید براى نماز اول , عمل متوسطه و براى نمازهاى بعدى عمل قلیله را بجا آورد.

مـسـاله 432 - اگر مستحاضه یکى از کارهائى را که بر او واجب مى باشد ترک کند, نمازش باطل است .

مـسـاله 433 - مستحاضه که براى نماز وضو گرفته یا غسل کرده بنابر احتیاط نمى تواند در حال اختیار جائى از بدن خود را به خط قرآن برساند, و در حال اضطرار جایز است ولى بنابر احتیاط باید وضو بگیرد.

مساله 434 - مستحاضه اى که غسلهاى واجب خود را بجا آورده رفتن او در مسجد و توقف در آن و خـواندن آیه اى که سجده واجب دارد ونزدیکى شوهر با او حلال است اگرچه کارهاى دیگرى را کـه بـراى نماز انجام مى داد مثل عوض کردن پنبه و دستمال , انجام نداده باشد.

و بعیدنیست که این کارها بدون غسل نیز جایز باشد اگرچه احتیاط مستحب در ترک است .

مساله 435 - اگر زن در استحاضه کثیره یا متوسطه بخواهد پیش از وقت نماز آیه اى را که سجده واجـب دارد بـخـوانـد, یـا مـسـجد برود, بنابراحتیاط مستحب غسل نماید, و همچنین است اگر شوهرش بخواهد با او نزدیکى کند.

مساله 436 - نماز آیات بر مستحاضه واجب است , و باید براى نماز آیات وضو بگیرد, و در استحاضه کثیره باید غسل نماید و وضو لازم نیست .

مـساله 437 - چنانچه در وقت نماز یومیه نماز آیات بر مستحاضه واجب شود, اگرچه بخواهد هر دو را پشت سرهم بجا آورد, نمى تواند هر دورا با یک غسل و وضو بخواند.

مساله 438 - اگر زن مستحاضه بخواهد نمازى را که قضاى آن مضیق شده بخواند, باید براى هر نماز, کارهائى را که براى نماز اداء بر او واجب است بجا آورد.

مـسـاله 439 - اگر زن بداند خونى که از او خارج مى شود خون زخم نیست و شرعا حکم حیض و نـفاس را ندارد, باید به دستور استحاضه عمل کند, بلکه اگر شک داشته باشد که خون استحاضه است یا خونهاى دیگر, چنانچه نشانه آنها را نداشته باشد, بنابر احتیاط واجب بایدکارهاى استحاضه را انجام دهد.

 

حیض

حـیـض , خـونـى است که غالبا در هر ماه چند روزى از رحم زنها خارج مى شود, و زن را در موقع دیدن خون حیض حائض مى گویند.

مـسـاله 440 - خون حیض در بیشتر اوقات , غلیظ و گرم و رنگ آن سیاه یا سرخ است و با فشار و کمى سوزش بیرون مى آید.

مساله 441 - زنهائى که سیده نیستند بعد از تمام شدن پنجاه سال , و نیز زنهاى سیده بعد از تمام شـدن پـنـجـاه سال تا تمام شدن شصت سال چنانچه با نشانه هاى حیض یا در روزهاى عادت خود خون ببینند احتیاط کنند.

مـسـالـه 442 - خونى که دختر پیش از تمام شدن نه سال و زن بعد از یائسه شدن مى بیند حیض نیست .

مساله 443 - زن حامله و زنى که بچه شیر مى دهد, ممکن است حیض ببیند.

مـسـالـه 444 - دخترى که نمى داند نه سالش تمام شده یا نه , اگر خونى ببیند اظهر آن است که اگر داراى نشانه هاى حیض باشد حکم به حیض مى شود.

مساله 445 - زنى که شک دارد یائسه شده یا نه , اگر خونى ببیند و نداند حیض است یا نه , باید بنا بگذارد که یائسه نشده است .

مساله 446 - مدت حیض کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نمى شود, و اگر مختصرى هم از سه روز کمتر باشد, حیض نیست .

مـسـالـه 447 - باید سه روز اول حیض پشت سر هم باشد, پس اگر مثلا دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیندحیض نیست .

مساله 448 - ابتداء حیض لازم است خون بیرون بیاید ولى لازم نیست در تمام سه روز خون بیرون بـیـایـد, بلکه اگر در فرج خون باشد کافى است , و چنانچه در بین سه روز مختصرى پاک شود به نحوى که در بین زنها تماما یا بعضا متعارف است باز هم حیض است .

مـساله 449 - لازم نیست شب اول و شب چهارم را خون ببیند, ولى باید در شب دوم و سوم خون قـطـع نشود, پس اگر از اول صبح روز اول تاغروب روز سوم پشت سر هم خون بیاید و هیچ قطع نشود, حیض است , و همچنین است اگر در وسطهاى روز اول شروع شود و در همان موقع از روز چهارم قطع گردد.

مساله 450 - اگر سه روز پشت سر هم نشانه هاى حیض یا روزهاى عادت خون ببیند و پاک شود, چـنانچه دوباره خونى که داراى نشانه هاى حیض است یا در روزهاى عادت است ببیند, و روزهائى که خون دیده و در وسط پاک بوده , روى هم از ده روز بیشتر نشود,روزهائى هم که در وسط پاک بوده حیض است .

مـسـالـه 451 - اگـر خونى ببیند که از سه روز بیشتر و از ده روز کمتر باشد و نداند خون دمل و زخم است یا خون حیض , نباید آن را خون حیض قرار دهد.

مـساله 452 - اگر خونى ببیند که نداند خون زخم است یا حیض , باید عبادتهاى خود را بجا آورد مگر اینکه حالت سابقه اش حیض باشد.

مساله 453 - اگر خونى ببیند و شک کند که خون حیض است یا استحاضه , چنانچه شرائط حیض را داشته باشد, باید حیض قراردهد.

مساله 454 - اگر خونى ببیند که نداند خون حیض است یا بکارت , باید خود را وارسى کند, یعنى مـقـدارى پنبه داخل فرج نماید و کمى صبرکند بعد بیرون آورد, پس اگر اطراف آن آلوده باشد, خون بکارت است , و اگر به همه آن رسیده , حیض مى باشد.

مـسـالـه 455 - اگـر کـمـتر از سه روز خون ببیند و پاک شود و بعد سه روز خون در عادت یا با نشانه هاى حیض ببیند, خون دوم حیض است وخون اول اگرچه در روزهاى عادتش باشد, حیض نیست .

احکام حائض

مساله 456 - چند چیز بر حائض حرام است : اول : عـبـادتـهـائى کـه مـانـنـد نـماز باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود, ولى بجا آوردن عبادتهائى که وضو و غسل و تیمم براى آنها لازم نیست , مانند نماز میت , مانعى ندارد.

دوم : تمام چیزهائى که بر جنب حرام است و در احکام جنابت گفته شد.

سوم : جماع کردن در فرج , که هم براى مرد حرام است و هم براى زن , اگرچه به مقدار ختنه گاه داخـل شود و منى هم بیرون نیاید, بلکه احتیاطواجب آن است که مقدار کمتر از ختنه گاه را هم داخل نکند.

مـسـاله 457 - جماع کردن در روزهائى هم که حیض زن قطعى نیست ولى شرعا باید براى خود حـیـض قرار دهد حرام است .

پس زنى که بیشتر از ده روز خون مى بیند و باید به دستورى که بعدا گـفته مى شود روزهاى عادت خویشان خود را حیض قرار دهد, شوهرش نمى توانددر آن روزها با او نزدیکى نماید.

مـسـاله 458 - اگر مرد با زن خود در حال حیض نزدیکى کند لازم است استغفار کند, و احتیاط مستحب آن است که کفاره بدهد.

مـساله 459 - غیر نزدیکى کردن با زن حائض , از سایر استمتاعات مانند بوسیدن و ملاعبه نمودن مانعى ندارد.

مـساله 460 - کفاره نزدیکى در حال حیض در قسمت اول آن , هیجده نخود طلاى سکه دار , ودر قسمت دوم , نه نخود , و در قسمت سوم ,چهار نخود و نیم است .

مثلا زنى که شش روز خون حیض مى بیند, اگر شوهرش در شب یا روز اول و دوم با او جماع کند هیجده نخود طلا, و درشب یا روز سوم و چهارم نه نخود, و در شب یا روز پنجم و ششم چهار نخود و نیم بدهد.

مـساله 461 - اگر طلاى سکه دار ممکن نباشد, قیمت آن را بدهد, و اگر قیمت طلا در وقتى که جـمـاع کرده با وقتى که مى خواهد به فقیر بدهدفرق کرده باشد, قیمت وقتى را که مى خواهد به فقیر بدهد حساب کند.

مساله 462 - اگر کسى هم در قسمت اول و هم در قسمت دوم و هم در قسمت سوم حیض , با زن خود جماع کند, هر سه کفاره را که روى هم سى و یک نخود و نیم مى شود بدهد.

مـسـاله 463 - اگر با زن حائض چند مرتبه جماع کند, بهتر آن است که براى هر جماع یک کفاره بدهد.

مساله 464 - اگر مرد در حال جماع بفهمد زن حائض شده , باید فورا از او جدا شود.

مساله 465 - اگر مرد با زن حائض کند یا با زن حائض نامحرمى به گمان اینکه عیال خودش است جماع نماید کفاره واجب نمى شود.

مساله 466 - کسى که از روى نادانى یا فراموشى با زن در حال حیض نزدیکى کند کفاره ندارد.

مـسـالـه 467 - اگـر مـرد به اعتقاد اینکه زن حائض است با او نزدیکى کند و بعدا معلوم شود که حائض نبوده است کفاره ندارد.

مـساله 468 - طلاق دادن زن در حال حیض , به طورى که در احکام طلاق گفته مى شود باطل است .

مساله 469 - اگر زن بگوید حائضم یا از حیض پاک شده ام , باید حرف او را قبول کرد.

مساله 470 - اگر زن در بین نماز حائض شود, نمازش باطل است .

مـسـاله 471 - اگر زن در بین نماز شک کند که حائض شده یا نه , نماز او صحیح است , ولى اگر بعد از نماز بفهمد که در بین نماز حائض شده ,نمازى که خوانده باطل است .

مساله 472 - بعد از آنکه زن از خون حیض پاک شد, واجب است براى نماز و عبادتهاى دیگرى که باید با وضو یا غسل یا تیمم بجا آورده شود, غسل کند.

و دستور آن مثل غسل جنابت است .

و بهتر آن است که پیش از غسل یا بعد از غسل وضو هم بگیرد.

مـسـاله 473 - بعد از آنکه زن از خون حیض پاک شد, اگرچه غسل نکرده باشد, طلاق او صحیح اسـت و شـوهـرش هم مى تواند با او جماع کند, و اولى این است که جماع پس از شستن فرج باشد, ولـى احتیاط مستحب آن است که پیش از غسل از جماع با او, خوددارى نماید.

اماکارهاى دیگرى که در وقت حیض بر او حرام بوده مانند توقف در مسجد و مس خط قرآن تا غسل نکند بر او حلال نمى شود.

مـساله 474 - اگر آب براى وضو و غسل کافى نباشد و به اندازه اى باشد که بتواند غسل کند, باید غسل کند, و بهتر آن است که بدل از وضوتیمم نماید.

و اگر فقط براى وضو کافى باشد و به اندازه غـسل نباشد, باید وضو بگیرد و عوض غسل تیمم نماید.

و اگر براى هیچ یک از آنها آب ندارد, باید دو تیمم کند, یکى بدل از غسل و دیگرى بدل از وضو.

مـسـاله 475 - نمازهائى که زن در حال حیض نخوانده قضا ندارد, ولى روزه هاى واجب را که در حال حیض نگرفته باید قضا نماید.

مـسـالـه 476 - هرگاه وقت نماز داخل شود و بداند یا احتمال دهد که اگر نماز را تاخیر بیندازد حائض مى شود, باید فورا نماز بخواند.

مـسـالـه 477 - اگر زن نماز را تاخیر بیندازد و از اول وقت به اندازه خواندن یک نماز با تحصیل طـهارت از حدث بگذرد و حائض شود, قضاى آن نماز بر او واجب است , ولى در تند خواندن و کند خـوانـدن و چـیزهاى دیگر باید ملاحظه حال خود را بکند, مثلا زنى که مسافر نیست اگر دراول ظـهـر نـماز نخواند, قضاى آن در صورتى واجب مى شود که به مقدار خواندن چهار رکعت نماز با تـحصیل طهارت از حدث از اول ظهر بگذردو حائض شود, و براى کسى که مسافر است گذشتن وقت به مقدار خواندن دو رکعت با تحصیل طهارت کافى است .

مـسـاله 478 - اگر زن در آخر وقت نماز, از خون پاک شود و به اندازه غسل و خواندن یک رکعت نماز یا بیشتر از یک رکعت وقت داشته باشدباید نماز را بخواند, و اگر نخواند باید قضاى آن را بجا آورد.

مـسـالـه 479 - اگـر زن حـائض به اندازه غسل وقت ندارد ولى مى تواند با تیمم نماز را در وقت بـخـواند, احتیاط واجب آن است که آن نماز را باتیمم بخواند, ولى در صورتى که نخواند قضا بر او واجـب نیست .

اما اگر گذشته از تنگى وقت , تکلیفش تیمم است , مثل آنکه آب برایش ضرردارد, باید تیمم کند و آن نماز را بخواند, و در صورتى که نخواند لازم است قضا نماید.

مـسـالـه 480 - اگـر زن بـعد از پاک شدن از حیض , شک کند که براى نماز وقت دارد یا نه , باید نمازش را بخواند.

مساله 481 - اگر به خیال اینکه به اندازه تهیه مقدمات نماز و خواندن یک رکعت وقت ندارد, نماز نخواند و بعد بفهمد وقت داشته , باید قضاى آن نماز را بجا آورد.

مساله 482 - مستحب است زن حائض , در وقت نماز, خود را از خون پاک نماید و پنبه و دستمال را عوض کند و وضو بگیرد, و اگر نمى تواندوضو بگیرد, تیمم نماید و در جاى نماز رو به قبله بنشیند و مشغول ذکر و دعا و صلوات شود.

مساله 483 - خواندن و همراه داشتن قرآن و رساندن جائى از بدن را به مابین خطهاى قرآن , و نیز خضاب کردن به حنا و مانند آن , براى حائض مکروه است .

اقسام زنهاى حائض:

 مساله 484 - زنهاى حائض بر شش قسمند: اول صـاحـب عادت وقتیه و عددیه , و آن زنى است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و شماره روزهاى حیض او هم درهر دو ماه یک اندازه باشد, مثل آنکه دو ماه پشت سر هم از اول ماه تا هفتم خون ببیند.

دوم صـاحـب عـادت وقتیه , و آن زنى است که دو ماه پشت سر هم در وقت معین , خون حیض بـبیند ولى شماره روزهاى حیض او در هر دوماه یک اندازه نباشد, مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند ولى ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود.

سوم صاحب عادت عددیه , و آن زنى است که شماره روزهاى حیض او در دو ماه پشت سر هم به یـک انـدازه بـاشد, ولى وقت دیدن آن دوخون یکى نباشد, مثل آنکه ماه اول از پنجم تا دهم و ماه دوم از دوازدهم تا هفدهم خون ببیند.

چهارم مضطربه , و آن زنى است که چند ماه خون دیده ولى عادت معینى پیدا نکرده , یا عادتش به هم خورده و عادت تازه اى پیدا نکرده است .

پنجم مبتدئه , و آن زنى است که دفعه اول خون دیدن او است .

ششم ناسیه , و آن زنى است که عادت خود را فراموش کرده است .

و هر کدام اینها احکامى دارند که در مسائل آینده گفته مى شود.

 

- صاحب عادت وقتیه و عددیه :

مساله 485 - زنهائى که عادت وقتیه و عددیه دارند دو دسته اند: اول زنى که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و در وقت معین هم پاک شود, مثلا دو ماه پشت سر هم از روز اول ماه خون ببیند و روز هفتم پاک شود که عادت حیض این زن از اول ماه تا هفتم است .

دوم زنى که دو ماه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند, و بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دید یک روز یا بیشتر پاک شود ودوباره خون ببیند و تمام روزهائى که خون دیده با روزهائى کـه در وسـط پـاک بـوده از ده روز بیشتر نشود, و در هر دو ماه همه روزهائى که خون دیده و در وسط پاک بوده روى هم یک اندازه باشد که عادت او به اندازه تمام روزهائى است که خون دیده و در وسـط پـاک بوده است , و لازم نیست روزهائى که در وسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه بـاشـد, مثلا اگر در ماه اول از روز اول ماه تا سوم خون ببیند و سه روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند, و در ماه دوم بعد از آنکه سه روز خون دید, سه روز یا کمتر یا بیشتر پاک شود و دوباره خون ببیند و روى هم نه روز شود, همه حیض است و عادت این زن نه روز مى شود.

مساله 486 - زنى که عادت وقتیه دارد, اگر در وقت عادت یا دو روز جلوتر خون ببیند, اگرچه آن خـون , نشانه هاى حیض را نداشته باشدباید به احکامى که براى زن حائض گفته شد عمل کند, و نیز اگر چند روز جلوتر از وقت عادت یا چند روز با تاخیر از وقت عادت خون ببیند و احتمال جلو افتادن عادت یا تاخیر آن را بدهد باید به احکام حائض عمل کند, و چنانکه بعد بفهمد حیض نبوده مثل اینکه پیش از سه روز پاک شود, باید عبادتهائى را که بجا نیاورده قضا نماید.

مساله 487 - زنى که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر همه روزهاى عادت و چند روز با نشانه هاى حیض پیش از عادت و بعد از عادت خون ببیند و روى هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است .

و اگـر از ده روز بـیشتر شود, فقط خونى را که در روزهاى عادت خود دیده , حیض است , و خونى کـه پـیـش از آن و بـعد از آن دیده استحاضه مى باشد, و باید عبادتهائى را که در روزهاى پیش از عادت و بعد از عادت بجا نیاورده قضا نماید.

و اگر همه روزهاى عادت را با چند روز پیش از عادت با نشانه هاى حیض خون ببیند و روى هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است .

و اگر از ده روز بیشتر شود, فقط روزهاى عادت او حیض است , و خونى که جلوتر از آن دیده استحاضه مى باشد, و چـنـانـچه درآن روز عبادت نکرده باید قضا نماید.

و اگر همه روزهاى عادت را با چند روز بعد از عـادت بـا نـشانه هاى حیض خون ببیند و روى هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است .

و اگر نـشـانـه هـاى حـیـض را نـداشـتـه باشد و یا از ده روز بیشتر شود فقط روزهاى عادت , حیض , و باقى استحاضه است .

مـسـالـه 488 - زنـى که عادت وقتیه و عددیه دارد اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز پـیش از عادت با نشانه هاى حیض خون ببیندو روى هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است .

و اگر از ده روز بیشتر شود, روزهائى که در عادت خون دیده چنانچه کمتر از سه روز باشدباچند روز پـیش از آن که روى هم به مقدار عادت او شود, حیض , و روزهاى اول را استحاضه قرار مى دهد.

و چـنـانـچـه سه روز یا بیشتر باشدآن خون را حیض قرار دهد و روزهاى قبل از زمان عادت را تا به اندازه اى که به مقدار عادت برسد احتیاط کند, و اگر مقدارى از روزهاى عادت را با چند روز بعد از عادت با نشانه هاى حیض , خون ببیند, و روى هم از ده روز بیشتر نشود, همه حیض است .

و اگر بـیـشتر شود بایدروزهائى که در عادت خون دیده چنانچه کمتر از سه روز باشد با چند روز بعد از آن که روى هم به مقدار عادت او شود, حیض و بقیه رااستحاضه قرار دهد.

و در صورتى که خونى را که در عادت دیده سه روز یا بیشتر باشد, در مقدار زیادى تا مقدار عادت احتیاط کند.

مـسـالـه 489 - زنى که عادت دارد, اگر بعد از آنکه سه روز یا بیشتر خون دید پاک شود و دوباره خون ببیند و فاصله بین دو خون کمتر از ده روز باشد و همه روزهائى که خون دیده با روزهائى که در وسـط پـاک بـوده از ده روز بـیـشتر باشد, مثل آنکه پنج روز خون ببیند و پنج روز پاک شود و دوباره پنج روز خون ببیند, چند صورت دارد:

1 - آنـکـه تمام خونى که دفعه اول دیده در روزهاى عادت باشد, و خون دوم که بعد از پاک شدن مـى بـیـنـد در روزهـاى عـادت نباشد, در این صورت باید همه خون اول را حیض , و خون دوم را استحاضه قرار دهد.

و همچنین است اگر مقدارى از خون اول را در عادت و مقدارى از آن را قبل از عـادت یا بعد از عادت ببیند, و فرقى نمى کند خون با نشانه هاى حیض باشد یا بدون نشانه هاى آن .

2 - آنـکـه خـون اول در روزهـاى عادت نباشد, و تمام خون دوم یا مقدارى از آن به طورى که در صـورت اول گـفـتـه شـد در روزهـاى عادت باشدکه باید همه خون دوم را حیض و خون اول را استحاضه قرار دهد.

3 - آنـکـه مـقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد و خون اولى که در روزهاى عادت بوده از سه روز کمتر نباشد, در این صورت آن مقدار با پاکى وسط و مقدارى از خون دوم که آن هم در روزهـاى عادت بوده و مجموع از ده روز بیشتر نیست همه آنها حیض است , ومقدارى از خون اول کـه پـیـش از روزهـاى عـادت بـوده و مـقـدارى از خون دوم که بعد از روزهاى عادت بوده اسـتـحـاضه است , مثلا اگر عادتش از سوم ماه تا دهم بوده , در صورتى که یک ماه از اول تا ششم خون ببیند و دو روز پاک شود و بعد تا پانزدهم خون ببیند, از سوم تا دهم حیض است , و روز اول و دوم و همچنین از یازدهم تا پانزدهم استحاضه مى باشد.

4 - آنـکه مقدارى از خون اول و دوم در روزهاى عادت باشد ولى خون اولى که در روزهاى عادت بـوده از سـه روز کمتر باشد, در این صورت بعید نیست مقدارى را که در عادت خود دیده با تمام کـردن کسرى آن از ما قبل تا سه روز شود باید حیض قرار دهد.

پس اگر مى شودمقدارى را که از خون دوم در بین عادت دیده حیض قرار دهد ( به این معنى که مجموع این مقدار با مقدارى که از اول حیض قرار داده با پاکى مابین آنها از ده روز نکند ) تمام آنها حیض است و الا خون اول را حیض و باقى را استحاضه قرار دهد.

مساله 490 - زنى که عادت وقتیه و عددیه دارد, اگر در وقت عادت خون نبیند و در غیر آن وقت بـه شماره روزهاى حیضش با نشانه هاى حیض خون ببیند, باید همان را حیض قرار دهد, چه پیش از وقت عادت دیده باشد چه بعد از آن .

مساله 491 - زنى که عادت وقتیه و عددیه دارد, اگر در وقت عادت خود خون ببیند ولى شماره روزهـاى آن کـمتر یا بیشتر از روزهاى عادت او باشد و بعد از پاک شدن , دوباره به شماره روزهاى عـادتى که داشته با نشانه هاى حیض خون ببیند, چنانچه مجموع این دو خون با پاکى مابین آنها از ده روز بـیـشـتـر نشود همه را حیض قرار دهد, و در صورتى که بیشتر شود خونى را که در عادت دیـده حیض , و خون دیگراستحاضه است , و چنانچه خون اول بیشتر از عادت بوده و مقدار زیادى نشانه هاى حیض را داشته همه آن خون حیض است .

مـسـاله 492 - زنى که عادت وقتیه و عددیه دارد, اگر بیشتر از ده روز خون ببیند, خونى که در روزهـاى عـادت دیـده اگـرچـه نشانه هاى حیض را نداشته باشد, حیض است , و خونى که بعد از روزهـاى عـادت دیده اگرچه نشانه هاى حیض را داشته باشد استحاضه است .

مثلا زنى که عادت حیض او از اول ماه تا هفتم است اگر از اول تا دوازدهم خون ببیند, هفت روز اول آن حیض و پنج روز بعد استحاضه مى باشد.

- صاحب عادت وقتیه :

مساله 493 - زنهائى که عادت وقتیه دارند دو دسته اند: اول زنـى کـه دو مـاه پشت سر هم در وقت معین خون حیض ببیند و بعد از چند روز پاک شود ولـى شماره روزهاى آن در هر دو ماه یک اندازه نباشد, مثلا دو ماه پشت سر هم روز اول ماه خون ببیند ولى ماه اول روز هفتم و ماه دوم روز هشتم از خون پاک شود, که این زن باید روز اول ماه را عادت حیض خود قرار دهد.

دوم زنـى کـه دو ماه پشت سر هم در وقت معین سه روز یا بیشتر خون حیض ببیند و بعد پاک شـود و دو مرتبه خون ببیند و تمام روزهائى که خون دیده با روزهائى که در وسط پاک بوده از ده روز بـیـشتر نشود, ولى ماه دوم کمتر یا بیشتر از ماه اول باشد, مثلا در ماه اول هشت روز ودر ماه دوم نه روز باشد که این زن هم باید روز اول ماه را روز اول عادت حیض خود قرار دهد.

مـسـالـه 494 - زنى که عادت وقتیه دارد و شماره روزهاى او به یک اندازه نیست چنانچه خونى ببیند که مقدارى از آن نشانه هاى حیض داشته ومقدارى نداشته باشد, در صورتى که خون نشانه دار از سه روز کمتر و از ده روز بیشتر نباشد لازم است آن را حیض , و خونى که نشانه هاى حیض ندارد اسـتحاضه قرار دهد, ولى چنانچه در وقت عادتش خون ببیند, داشتن نشانه هاى حیض در حیض بـودن آن مـعتبرنیست , پس خونى که در وقت عادتش دیده چنانچه ممکن است حیض باشد لازم اسـت حـیض قرار دهد, مثلا در وقت عادت خود سه روزخون دید اگرچه نشانه حیض را نداشته بـاشـد حـیـض است .

و همچنین است اگر در عادت خود مثلا یک روز و پیش از عادت به دو روز خـون بـبیند

یا اینکه در عادت خود مثلا یک روز و پس از آن دو روز خون ببیند, در این دو صورت نـیـز لازم اسـت آن سه روز را حیض قرار دهد,پس اگر خون نشانه دار قبل از ده روز از اول خون دیـدن قـطـع شـد, تـمـام آن خـون حـیـض اسـت , و اگـر بـعـدا نیز خون دید چنانچه آن خون داراى نـشـانه هاى حیض و فاصله بین آن و آخر خون اول ده روز یا بیشتر باشد, آن خون نیز حیض است و الا استحاضه است .

مـسـاله 495 - زنى که عادت وقتیه دارد, اگر در غیر وقت عادت با نشانه هاى حیض بیشتر از ده روز خـون بـبـیـند و نتواند حیض را بواسطه نشانه هاى آن تشخیص دهد, باید تا شش یا هفت روز حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مـسـالـه 496 - زنـى که هر ماه , روز اول ماه مثلا خون مى دیده و گاهى روز پنجم و گاهى روز هـفتم پاک مى شده , چنانچه یک ماه دوازده روزخون ببیند و نتواند با نشانه هاى حیض مقدار او را معین نماید, باید از اول ماه تا شش یا هفت روز حیض و باقى را استحاضه قرار دهد.

مساله 497 - صاحب عادت اگر وسط یا آخر عادت او معلوم است چنانچه خون او از ده روز کند, شش یا هفت روز را طورى قراردهد که آخر یا وسط آن موافق با آن وقت باشد.

- صاحب عادت عددیه :

مساله 498 - زنهائى که عادت عددیه دارند دو دسته اند: اول زنـى کـه شـماره روزهاى حیض او در دو ماه پشت سر هم یک اندازه باشد ولى وقت خون دیـدن او یـکى نباشد, که در این صورت هر چندروزى که خون دیده , عادت او مى شود.

مثلا اگر ماه اول از روز اول تا پنجم و ماه دوم از یازدهم تا پانزدهم خون ببیند, عادت او پنج روزمى شود.

دوم زنـى که دو ماه پشت سر هم سه روز یا بیشتر خون ببیند و یک روز یا بیشتر پاک شود و دو مرتبه خون ببیند و وقت دیدن خون در ماه اول با ماه دوم فرق داشته باشد, که اگر تمام روزهائى کـه خون دیده و روزهائى که در وسط پاک بوده از ده روز بیشتر نشود و شماره روزهاى آن هم به یـک انـدازه بـاشـد, تـمـام روزهائى که خون دیده با روزهاى وسط که پاک بوده , عادت حیض او مـى شـود, و لازم نیست روزهائى که دروسط پاک بوده در هر دو ماه به یک اندازه باشد.

مثلا اگر ماه اول از روز اول تا سوم خون ببیند و دو روز پاک شود و دوباره سه روز خون ببیند, و ماه دوم از یازدهم تا سیزدهم خون ببیند و دو روز یا بیشتر یا کمتر پاک شود دوباره خون ببیند و روى هم از هشت روز بیشتر نشود,عادت او هشت روز مى شود.

و اگر در یک ماه مثلا هشت روز خون ببیند و در مـاه دوم چهار روز خون دیده و پاک شود و دوباره خون ببیند ومجموع ایام خون با پاکى وس ط هشت روز باشد, عادت او هشت روز خواهد بود.

مـسـاله 499 - زنى که عادت عددیه دارد, اگر با نشانه هاى حیض کمتر یا بیشتر از شماره عادت خـود خـون بـبیند و از ده روز نکند آنهارا حیض قرار دهد اگرچه خون قطع نشود و بدون داشتن نشانه هاى حیض از ده روز کند, و اگر با نشانه هاى حیض از ده روز کرد باید از موقع دیدن آن خون به شماره روزهاى عادتش حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

- مضطربه :

مـسـالـه 500 - مـضطربه - یعنى زنى که چند ماه خون دیده ولى عادت معینى پیدا نکرده - اگر بیش از ده روز خون ببیند و همه خونهائى که دیده داراى نشانه هاى حیض باشد شش یا هفت روز را حیض قرار دهد و بقیه استحاضه است .

مـسـاله 501 - مضطربه اگر بیشتر از ده روز خونى ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیـگر نشانه استحاضه دارد, چنانچه خونى که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد, همه آن حیض است .

و اگر همه آن را که نشانه حیض دارد نشود حیض قراردهد مثل آنکه پـنـج روز بـه نـشـانه هاى حیض و پنج روز به نشانه هاى استحاضه و پنج روز دوباره به نشانه هاى حیض ببیند, پس اگر آنچه به نشانه هاى حیض است هر کدام را بشود حیض قرار دهد به اینکه هر کدام کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد باید اولى را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

- مبتدئه :

مـسـالـه 502 - مبتدئه - یعنى زنى که دفعه اول خون دیدن او است - اگر بیشتر از ده روز خون بـبـیند و همه خونهائى که دیده داراى نشانه هاى حیض باشد, باید عادت خویشان خود را حیض و بـقـیـه را اسـتحاضه قرار دهد, و اگر خویشى نداشته یا عادت خویشانش مختلف باشد, ماه اول را شـش یـا هـفت روز حیض قرار داده و تا ده روز احتیاط کند و در ماههاى بعد سه روز حیض قرار داده و تا شش یا هفت روز احتیاطکند.

مـسـالـه 503 - مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونى ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیگر نشانه استحاضه را داشته باشد, چنانچه خونى که نشانه حیض دارد کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نـبـاشـد, همه آن حیض است , ولى اگر پیش از گذشتن ده روز از خونى که نشانه حیض دارد دوبـاره خونى ببیند که آن هم نشانه خون حیض داشته باشد, مثل آنکه پنج روز خون سیاه و نـه روز خـون زرد و دوبـاره پنج روزخون سیاه ببیند, باید خون اولى را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مـسـالـه 504 - مبتدئه اگر بیشتر از ده روز خونى ببیند که چند روز آن نشانه حیض و چند روز دیـگـر آن نشانه استحاضه داشته باشد, ولى خونى که نشانه حیض دارد از سه روز کمتر باشد همه خونهائى که دیده استحاضه است .

- ناسیه :

مساله 505 - ناسیه - یعنى زنى که مقدار عادت خود را فراموش کرده است - اگر خونى به نشانه حـیـض بـبیند که کمتر از سه روز و بیشتر ازده روز نباشد آن را حیض قرار دهد, و اگر آن خون بـیـشـتـر از ده روز بـاشـد تـا هـر زمـانـى کـه احـتمال بقاء عادت را مى دهد, حیض قرار داده و بقیه استحاضه است , ولى در صورتى که احتمال بقاء عادتش در بیشتر از هفت تا ده روز باشد, پس از روز هفتم احتیاط کند.

و در صورتى که بداندخونى را که دیده در ایام عادتش نیست و بعضى از خون اوصاف حیض را داشته باشد و کمتر از سه روز و بیشتر از ده روز نباشد آن را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد.

مسائل متفرقه حیض

مـسـالـه 506 - مـبـتـدئه و مضطربه و ناسیه و زنى که عادت عددیه دارد, اگر خونى ببینند که نـشـانه هاى حیض را داشته باشد باید عبادت راترک کنند, و چنانچه بعد بفهمند حیض نبوده باید عبادتهائى را که بجا نیاورده اند قضا نمایند.

مـسـالـه 507 - زنـى که در حیض عادت دارد, چه در وقت حیض عادت داشته باشد چه در عدد حـیـض , یا هم در وقت وهم در عدد آن , اگر دوماه پشت سر هم بر خلاف عادت خود خونى ببیند کـه وقـت آن یـا شـمـاره روزهـاى آن , یـا هـم وقـت و هم شماره روزهاى آن یکى باشد, عادتش بـرمـى گـردد به آنچه در این دو ماه دیده است , مثلا اگر از روز اول ماه تا هفتم خون مى دیده و پاک مى شده چنانچه دو ماه از دهم تا هفدهم ماه خون ببیند و پاک شود, از دهم تا هفدهم عادت او مى شود.

مساله 508 - مقصود از یک ماه , از ابتداى خون دیدن است تا سى روز, نه از روز اول ماه تا آخر ماه .

مساله 509 - زنى که معمولا ماهى یک مرتبه خون مى بیند, اگر در یک ماه دو مرتبه خون ببیند و آن خـون نـشانه هاى حیض را داشته باشد,چنانچه روزهائى که در وسط پاک بوده از ده روز کمتر نباشد, باید هر دو را حیض قرار دهد.

مساله 510 - اگر سه روز یا بیشتر خون ببیند که نشانه حیض را دارد, بعد, ده روز یا بیشتر خونى ببیند که نشانه استحاضه را دارد و دوباره سه روز خونى به نشانه هاى حیض ببیند, باید خون اول و خون آخر را که نشانه هاى حیض داشته حیض قرار دهد.

مـسـالـه 511 - اگـر زن پـیـش از ده روز پـاک شـود و بداند که در باطن خون نیست , باید براى عـبـادتـهاى خود غسل کند اگرچه گمان داشته باشدکه پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون مـى بـیـنـد, ولـى اگر یقین داشته باشد که پیش از تمام شدن ده روز دوباره خون مى بیند نباید غسل کند.

مـسـالـه 512 - اگـر زن پـیش از ده روز پاک شود و احتمال دهد که در باطن خون هست , بنابر احـتـیـاط لازم باید قدرى پنبه داخل فرج نماید وکمى صبر کند و بیرون آورد, پس اگر پاک بود غـسل کند و عبادتهاى خود را بجا آورد, و اگر پاک نبود چنانچه در حیض عادت ندارد یاعادت او ده روز است باید صبر کند که اگر پیش از ده روز پاک شد غسل کند, و اگر سر ده روز پاک شد یا خون او از ده روز گذشت , سر ده روز غسل نماید, و اگر عادتش کمتر از ده روز است , در صورتى که بداند پیش از تمام شدن ده روز یا سر ده روز پاک مى شود, نباید غسل کند.

و اگر احتمال دهد خـون او از ده روز مى گذرد باید یک روز عبادت را ترک کند و بعد جایز است احکام مستحاضه را جارى کند, و احوط این است که تا روز دهم بین تروک حائض و اعمال مستحاضه جمع کند, و این حکم مختص زنى است که قبل از عادت مستمرة الدم نبوده و الا بعد ازگذشتن عادت جایز نیست عبادت را ترک کند.

مساله 513 - اگر چند روز را حیض قرار دهد وعبادت نکند, بعد بفهمد حیض نبوده است ,باید نماز و روزه اى کـه در آن روزها بجا نیاورده قضا نماید, و اگر چند روز را به گمان اینکه حیض نیست عبادت کند, بعد بفهمد حیض بوده , چنانچه آن روزها را روزه نیز گرفته باشد بایدقضا نماید.

نفاس

مساله 514 - از وقتى که اولین جزء بچه از شکم مادر بیرون مى آید, هر خونى که زن مى بیند, اگر پـیـش از ده روز از تـمام زائیدن یا سر ده روزقطع شود, خون نفاس است .

و زن را در حال نفاس , نفساء مى گویند.

مساله 515 - خونى که زن پیش از بیرون آمدن اولین جزء بچه مى بیند نفاس نیست .

مساله 516 - لازم نیست که خلقت بچه تمام باشد, بلکه اگر نا تمام نیز باشد در صورتى که زائیدن صدق کند, خونى که تا ده روز ببیند خون نفاس است .

مـسـاله 517 - ممکن است خون نفاس یک آن بیشتر نیاید, ولى بیشتر از ده روز نمى شود, و مبدء حساب ده روز از تمام زائیدن است .

مـساله 518 - هرگاه شک کند که چیزى سقط شده یا نه , یا چیزى که سقط شده بچه است یا نه , لازم نـیست وارسى کند, و خونى که از اوخارج مى شود شرعا خون نفاس نیست .

بلکه اگر در ایام عـادت یا اوصاف حیض را داشته باشد, حائض , و در غیر این صورت , استحاضه است به تفصیلى که در حیض گذشت .

مـساله 519 - بنابر احتیاط توقف در مسجد و کارهاى دیگرى که بر حائض حرام است , بر نفساء هم حرام است , و آنچه بر حائض واجب است , بر نفساء هم واجب مى باشد.

مـسـاله 520 - طلاق دادن زنى که در حال نفاس است باطل و نزدیکى کردن با او, حرام مى باشد.

ولى اگر شوهرش با او نزدیکى کند, کفاره ندارد

مـساله 521 - وقتى زن از خون نفاس پاک شد, باید غسل کند و عبادتهاى خود را بجا آورد.

و اگر دوب

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها